بسم رب الشهداوالصدیقین
ریشه های طغیان
غنى بودن کمال است، ولى خود را غنى دیدن خطر است و انسان را مست مىکند.
ریشه طغیان دو چیز است:
یکى آنکه خود را بىنیاز مىبیند. «أَن رَآهُ اسْتَغْنى»
(علق/7)
همین که خود را بىنیاز پندارد.
دیگر آنکه گمان مىکند خدا او را نمىبیند.
«أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى»
(علق/14)
مگر ندانسته که خدا مىبیند؟
(تفسیر نور)
www.gharaati.ir
بسم رب الشهداوالصدیقین مثل امضای دوم! بعضی چک ها دو امضا دارند و تا امضای دوم نباشد، نقد نمی شوند؛ حتی اگر به جای امضای دوم تمام اهل بازار هم امضا کنند، هیچ فایده ای ندارد. بانک فقط صاحب امضا را می شناسد. حال، اتفاقاتی که برای من و تو در زندگی قرار است بیفتد مثل چک دو امضا می ماند؛ یک امضای آن خواست ماست و یک امضای دیگرش خواست خداست؛ تا او نخواهد هیچ امکان ندارد، هر چند همه بخواهند. «در نیفتد هیچ برگی از درخت بی قضا و حکم آن سلطان بخت» پس اگر کسی تو را تهدید کرد و گفت: آبرویت را می ریزم. سکه یک پولت می کنم. کاری می کنم که سنگ روی یخ شوی. بلایی سرت می آورم که مرغ های آسمان به حالت گریه کنند... هیچ نترس! چون این چک دو امضا دارد، و امضای دوم مال خداست؛ یعنی او هم باید بخواهد تا آبروی تو ریخته شود، و او یا نمی خواهد یا اگر هم بخواهد هرچه باشد به سود توست. «هر چه آن خسرو کند شیرین بود» درست مثل آن مادر روستایی که کنار چشمه ظرف های مسی را اول گل مالی می کند و همین کار ظرف ها را شفاف می کند. خدا هم گاهی ما را گل مالی می کند؛ اما این به خاطر آن است که یک شفافیت و نورانیتی بدهد. پس، در هر حال سود با توست، فقط به یک شرط؛ آن هم این که تو از راه صحیح و صواب فاصله نگیری بلکه دقیقاً به وظیفه خود عمل کنی. و به همین خاطر بود که وجود نازنین سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا پیوسته می فرمود: «ما شاء الله» یعنی هر چه خدا خواست، همان می شود. یعنی یزید و هواداران او تنها حق یک امضا را دارند، و آن ها امضا کردند تا من خوار و خفیف شوم، اما کافی نیست؛ یعنی تا امضای دوم که همان خواست خداست نباشد هیچ امکان ندارد. و راستی اگر همین حقیقت در زندگی ما وارد شود، چه آرامشی به دست می آید. یعنی انسان باور کند که هیچ اتفاقی در زندگی ما نمی افتد و هیچ کس نمی تواند به ما آسیبی برساند مگر آن که خدا بخواهد. و اگر خدا بخواهد سراسر سود و سعادت است. «تا نخواهد او، نخواهد هیچ کس»
بسم رب الشهداوالصدیقین
حضرت على علیه السّلام:
همه خوبی ها در سه چیز جمع شده است: نگاه و سکوت و سخن؛ هر نگاهى که عبرت آموزى درآن نباشد، فراموشى است، هر سکوتى که اندیشه درآن نباشد، غفلت است و هر سخنى که یادخدا درآن نباشد، بیهوده گویى است. خوشا بحال کسیکه نگاهش با عبرت آموزى، سکوتش با اندیشه ورزى و سخنش با یادخدا همراه باشدو بر خطا وگناهش بگرید ومردم از بدی او در امان باشند.
??ثواب الأعمال ص 178
بسم رب الشهداوالصدیقین
انسان های با ظرفیت
انسانی که ظرفیّت دارد، هرگز به ثروت و قدرت و علم مغرور نمیشود.
چنانکه حضرت سلیمان گفت:
«هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل، 40) این از فضل پروردگار من است.
و حضرت یوسف گفت:
«رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ» (یوسف، 101)
«پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبیر خوابها به من آموختى.»
(تفسیر نور)
www.gharaati.ir
بسم رب الشهداوالصدیقین
قوم یونس (علیه السلام)
یونس (علیه السلام) وقتی از میان مردم رفت و مردم دیدند که حرف او درست بوده و ابر سیاهی که حامل عذاب است آسمان شهرشان را پر کرده، دنبال او دویدند ولی او را نیافتند، چون جگر او را سوزانده بودند. هرچه میگفت گناه نکنید به او میخندیدند و او هم از شهر دور شده بود. مردم سپس به در خان? یک عالم مؤمن رفتند و گفتند بمانیم و نابود شویم یا راه دیگری هست؟ آن عالم گفت: توبه کنید و بمانید. گفتند: ابر بالای سر ماست. گفت: پایینتر هم که بیاید، با توبه آن را رد میکنیم. سپس به آنان گفت: اکنون که یونس نیست به خدا پناه ببرید و زاری و تضرع کنید، شاید بر شما ترحّمی فرماید.
پرسیدند: چگونه به خدا پناه ببریم ؟ آن عالم فکری کرد و گفت: فرزندان شیرخواره را از مادرانشان جدا کنید و حتی بین شتران و بچههایشان و گوسفندان و برهها و گوسالهها و مادهگاوها تفرقه بیندازید و در میان بیابان جمع شوید و اشکریزان از خدای آسمانها و زمین و دریاهای پهناور طلب عفو و بخشش کنید. مردم به دستور آن عالم عمل کردند و منظرهای بسیار تاثرانگیز ایجاد شد. اطفال شیرخوار گریه میکردند و پیران کهنسال هم صورت بر خاک گذاشته بودند و اشک میریختند. صدای حیوانات و اشک و آه قوم یونس به هم آمیخته شد و رحمت بی انتهای پروردگار جهان بر سر آنها سایه افکند و در پی این صحنه، عذاب نازل شده برطرف گردید و به جانب کوهها روانه شد.
بسم رب الشهداوالصدیقین
پیامدهای گناه
خلاصه این که کثرت گناه درخت ایمان را میسوزاند و انسان را از ارتباط با ولایت حق، قطع، و به ولایت شیطان وصل میکند. قرآن مجید میفرماید:
)وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ(
پس عاقبت ادامه گناه، شرک و کفر و انکار نبوت پیامبر و امامت امیرمؤمنان (ع) و یازده فرزند اوست. شما از این گونه آدمها خیلی دیدهاید که وقتی به آنها میگویید بیایید به یک جلسه مذهبی برویم، میگویند که ما این حرفها را کهنه کردهایم و اینها فایدهای برای ما ندارد. راست هم میگویند برای آنان فایدهای ندارد، چراکه قرآن میفرماید:
)بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون(
آری، برخی گناهان به گونهای سنگین است که همه راهها را میبندد و دیگر شخص نمیتواند برگردد. پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
«مَا مِنْ ذَنْبٍ أَعْظَمَ عِنْدَ اللهِ مِنْ نُطْفَةٍ یَضَعُهَا الرَّجُلُ فِی رَحِمٍ لَا تَحِلُّ لَه»؛
گناهی در میان گناهان مردم سنگینتر و بزرگتر از ریختن نطفه حرام در رحم حرام نیست؛
یعنی گناهی سنگینتر از تماس مرد نامحرم با زن نامحرم نیست. این مطلب را کسی میگوید که ملکوت عالم در جان او منعکس شده است.
و نیز میفرماید:
«مَا عَجَّتِ الْأَرْض إِلَی رَبِّهَا عَزَّ وَ جَل [من عمل یعمل علی ظهرها] کَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ مِنْ دَمٍ حَرَام یُسْفَکُ عَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًا أَوْ النَّومِ عَلیها قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ»
پیامبر خدا میفرماید: زمین در پیشگاه خدا سه ناله زده که نمونه این سه ناله را هیچ موقع نزده است: یکی آن وقت که خون پاکی بر روی آن ریخته شود و دیگری آن هنگام که آب غسل جنابت از حرام روی آن ریخته شود و خواب قبل از طلوع آفتاب بر آن.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: خائنترین زن در این عالم زنی است که به رختخواب شوهرش خیانت کند و کثیفترین مرد مردی است که زن دارد و از زنا خجالت نمیکشد. آن حضرت همچنین میفرماید: خداوند با اینان سخن نمیگوید و اصلاً آنها را نگاه نمیکند و آنان را پاک نمیگرداند و عذاب الیم برای آنان است، مگر این که توبه کنند.
خدایا این درِ توبه چه درِ با عظمتی است! الهی امشب که ما را اینجا جمع کردهای معلوم است هر دوی ما با هم کار داریم؛ ما با تو کار داریم و میخواهیم بگوییم گذشته ما خیلی بد است و آنها را بپوشان، و تو هم با ما کار داری و میخواهی بگویی حالا که آمدهاید گذشته شما را میبخشم و گناهانتان را میپوشانم!
بسم رب الشهداوالصدیقین
داستان اعطای انگشتر در نماز
ابو رافع صحابی رسول خدا(ص) می گوید: روزی خدمت رسول اللّه(ص) رسیدم، او در حال استراحت بود که ناگهان یک مار در گوشه خانه حضرت دیدم، تصمیم گرفتم آن را بکشم، امّا نپسندیدم مزاحمتی برای ایشان پیش آید و از خواب بیدار شود. گمانم بر این شد شاید حضرت خواب نیست و چه بسا در حال تَلَقّی وحی باشد و جبرئیل امین به ملاقات ایشان آمده است لذا بین پیامبر اکرم(ص) و آن مار حایل شدم و دراز کشیدم تا از سوی مار گزندی به پیامبر نرسد.
پس از سپری شدن لحظاتی چند، پیامبر خدا(ص) برخاست در حالیکه این آیه را تلاوت می کرد:
«إنّما وَلِیکُم اللّه وَ رَسُولُهُ والَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعون»
فقط سرپرست و ولی شما خداست و رسول خدا و آنان که ایمان آورده اند؛ آنانی که نماز را بر پا می دارند، و در حال رکوع زکات(صدقه) می دهند». (سوره مائده، آیه 55)
حضرت فرمودند: سپاس خدای را که نعمت خود را بر علی(ع) تمام کرد، گوارا باد بر علی(ع) این فضیلتی که خداوند به او ارزانی داشت. آنگاه پیامبر رو به من کردند و فرمودند: ابورافع! آنجا چه می کنی؟ بی درنگ قضیه مار را به عرض آن جناب رساندم. حضرت فرمودند: مار را بکش. من هم آن را کشتم.
سپس فرمودند: ای ابورافع! چه خواهی کرد آن هنگام که عده ای به خصومت و دشمنی با علی(ع) برخیزند؛ در حالیکه علی بر حقّ است و همه آنان بر باطل و پوچی جمع شده اند؟!…
آن روز تعدادی از علما و اندیشمندان یهود که به تازگی مسلمان شده بودند از قبیل عبداللّه بن سلام و ابن یامین و… به حضور پیامبر اسلام(ص) رسیدند و گفتند:
یا رسول اللّه حضرت موسی(ع) یوشع بن نون را وصی خود قرار داد. آیا شما وصیی دارید؟
پیامبر خدا(ص) آیه شریفه «إنَّما وَلِیکمُ اللّه …» را که لحظاتی قبل به ایشان نازل شده بود تلاوت کردند و سپس فرمودند: برخیزید به مسجد برویم.
آنان به درب مسجد رسیدند. مرد فقیری در حال خارج شدن از مسجد بود.
پیامبر(ص) به او فرمود: آیا کسی به تو کمک کرد؟
فقیر گفت: بلی؛ این انگشتر را کمک کردند.
پیامبر(ص) فرمودند: چه کسی آنرا به تو داد؟
آن فقیر به گوشه مسجد اشاره کرد و گفت: انگشتر را آن مردی که در حال نماز است به من داد.
پیامبر(ص) فرمودند: انگشتر را در کدام قسمت از نماز داد؟
فقیر پاسخ داد: در حال رکوع بود.
در این هنگام پیامبر خدا(ص) فرمود: اللّه اکبر.
اهل مسجد نیز به پیروی از ایشان زبان به تکبیر گشودند و همه فهمیدند که این آیه شریفه در فضیلت حضرت امام علی(ع) نازل گردیده است.
آنگاه پیامبر خدا فرمودند: علی(ع) سرپرست شما بعد از من می باشد.
منبع :
تفسیر المیزان، جلد6، صفحه 16ـ17. کشاف زمخشری جلد 1، صفحه 648ـ6
بسم رب الشهداوالصدیقین
قرض کردن زیاد
وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام
ایَّاکُمْ وَ الدَّیْنَ فَإِنَّهُ مَذَلَّةٌ بِالنَّهَارِ وَ مَهَمَّةٌ بِاللَّیْلِ وَ قَضَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ قَضَاءٌ فِی الْآخِرَة
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
بپرهیزید و دورى گزینید از زیر بار قرض رفتن که خوارکننده انسان در روز است، و موجب اندوه و رنج بردن او در شب، و یک بار گرفتارى پرداختش در این دنیا، و یک بار گرفتارى دیر پرداختن، و یا نپرداختن آن، در آخرت را باعث مى شود.
منبع: من لا یحضره الفقیه جلد3 صفحه 182 باب الدین و القرض
معمولا انسانها به خاطر مسائل کم ارزش قرض می کنند
به عنوان مثال:
عادت دارد سالی یکبار مبلهایش، یخچالش، فرشش، پرده هایش،گوشی همراهش، ماشینش و ... را عوض کند.
آیا اینها ارزش دارد که انسان همیشه زیر بار قرض باشد؟!!!
و گاهی نیز به خاطر مسائل کوچکتر از اینها خود را مقروض می کنند.
داستان :
روزى امیر المؤمنین علیه السّلام از جلوی دکان قصّابى مى گذشت و قصاب گوشت فربهى داشت،
عرض کرد: یا امیر المومنین، گوشت خوبى دارم مقدارى از آن خریدارى کن؟
امام علیه السّلام فرمود: پول آماده اى ندارم،
عرض کرد: من صبر مى کنم، تا هر وقت داشتید بهاى آن را بدهید؟
فرمود: من بر خوردن گوشت صبر مى کنم!
منبع: ارشاد القلوب جلد 1صفحه 311
بسم رب الشهداوالصدیقین
مثل خاک!
در فصل بهار یک سنگ پیدا نمی کنی که سبز شده باشد، چرا؟ چون سنگ خودش را گرفته است. اما خاک را ببین چه گل های رنگارنگی که از دل آن بر می دمد، چرا؟ چون خودش را نگرفته است. «در بهاران کی شود سر سبز رنگ خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ سال ها تو سنگ بودی دلخراش آزمون را یک زمانی خاک باش» تو سال ها خود را گرفتی و به جایی نرسیدی. حالا یک مدتی بیا و خاکی باش، افتاده باش، وگرنه، اگر خودت را بگیری هیچ نسیمی و هیچ بهاری نمی تواند تو را سبز و شکوفا کند؛ نه خدا، نه پیامبران او، و نه اولیای حق، و نه کتاب های آسمانی. این است که اهل جهنم در قیامت می نالند که: ای کاش ما خاک بودیم! یعنی ای کاش انسان های خاکی و افتاده ای بودیم. ای کاش ما هم تواضع پیشه می کردیم.
بسم رب الشهدا والصدیقین
امام سجاد علیه السلام :
فَاَمّا حَقُّ اللّهِ الاَکْبَرُ فَاِنَّکَ تَعْبُدُهُ لا تُشْرِکُ بِهِ شَیْئا فَاِذا فَعَلْتَ ذلِکَ بِاِخْلاصٍ جَعَلَ لَکَ عَلى نَفْسِهِ اَنْ یَکْفیَکَ اَمْرَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْها ؛
حق بزرگتر خداوند این است که او را بپرستى و چیزى را با او شریک نسازى، که اگر خالصانه چنین کنى، خداوند کار دنیا و آخرتت را کفایت مىکند و آنچه را دوست دارى برایت نگه مىدارد.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج11 ،ص155 - تحف العقول
(در رساله حقوق امام سجاد) ، ص256
.: Weblog Themes By Pichak :.