اندیشه شرک به موازات اندیشه توحید پیوسته در طول تاریخ بخشى از افکاز بشر را در سیطره خود داشته است. انسانهایى که از پذیرفتن بندگى خدا و تسلیم در مقابل خداوند جهان آفرین سر باز زدهاند و در پى ارضاى هواهاى نفسانى خویش بودهاند، از گرویدن انسانهاى دیگر به دین حق ناخشنود بوده، به شیوههاى گوناگون از آن ممانعت مىکردهاند.
بدیهى است طرف داران اندیشه شرک در هر عصرى، شیوهاى متناسب با افکار مردمان آن زمان برمىگزینند و راه کارهاى مناسبى براى دست یابى به اهداف خود انتخاب مىکنند. بر این اساس، در صدر اسلام به لحاظ آن که اندیشه شرک در شکل بت پرستى ظاهر مىشد سردمداران شرک و کسانى که حاضر به بندگى خدا و تسلیم در مقابل دین حق نبودند به تبلیغ بتهاى سنگى و چوبى مىپرداختند و از گرویدن انسانها به توحید ممانعت مىکردند. دلیل اصلى این کار نیز آن بود که با حاکمیت دین و فرهنگ توحیدى جایى براى ارضاى هواهاى نفسانى آنها باقى نمىماند.
امروز نیز اندیشه شرک به گونهاى مدرن و به صورت نظریه علمى در مجامع و محافل مختلف تبلیغ مىشود. اگر در صدر اسلام تنها 360 بت و الاه مورد پرستش بود و انسانهاى دنیا پرست براى تخدیر افکار مردم به تبلیغ آنها مىپرداختند، امروزه طرفداران اندیشه شرک در تلاشند تا به تعداد انسانها، بتهاى خیالى تراشیده، فکر و عقل انسانها را از خداى متعال منصرف کنند و به اوهام و خیالات و القائات شیطانى متوجه سازند.
به نظر مىرسد اندیشه ((صراطهاى مستقیم و قرائتهاى مختلف از دین)) در یک چنین بسترى قرار مىگیرد؛ زیرا همان طور که از عنوان آن استفاده مىشود، مراد از این اندیشه آن است که هر کس هر چه در باب خدا و دین از متون دینى برداشت مىکند، همان را باید مبناى اعتقاد و عمل خود قرار دهد؛ زیرا همان حق و عین واقعیت است.
بنابراین به تعداد انسانها و فهمهاى متفاوت آنها در باب خدا و دین، خدایان و ادیان فردى و اختصاصى تصویر مىشود. بدیهى است این سخن با روح توحید که در شعار ((لا اله الا الله)) متبلور است در تضاد است و درست در نقطه مقابل آن قرار مىگیرد.
به هر حال از آن جا که پاى حساسترین موضوع در زندگى انسان، یعنى مساله توحید و شرک، که سعادت دنیا و آخرت او به آن بستگى دارد در میان است جاى دارد که انسان عقاید و افکار خویش را مورد تامل و بازنگرى قرار دهد و عقاید و اندیشههاى خود را بر قرآن و علوم اهل بیت عرضه کند و به دور از هوا و هوس، با منطق و عقل سلیم، در صدد نقد افکار خویش برآید؛ زیرا تنها در این صورت است که انسان قادر خواهد بود از دام تخیلات شیطان رهایى پیدا کند و خود را از سقوط در ورطه گمراهى نجات دهد. البته خودشکنى و پیروزى بر هواى نفس کارى بس دشوار است و بى جهت نیست که پیامبر صلى الله علیه و آله آن را جهاد اکبر دانسته است، به خصوص اگر انسان در موقعیتى باشد که شیاطین و دشمنان توحید و اسلام او را تشویق کنند و حاضر باشند براى رسیدن به اهداف سیاسى و استعمارى خود و مقابله با اسلام از او شخصیتى جهانى بسازند. هر چند در چنین موقعیتى، به خود آمدن انسان و پاگذاشتن در میدان جهاد اکبر و پشت پا زدن به وعده و وعیدهاى شیطان و دشمنان اسلام کارى شگفت زده و اعجاز گونه است اما غیر ممکن نیست، در تاریخ کم نیستند افرادى که در لحظهاى به خود آمدند و خود را از دام شیاطین جنى و انسى و هواهاى نفسانى رها کرده، از هلاکت نجات یافتند و به آغوش توحید باز گشتند.
قرآن کریم راههاى رسیدن به سعادت و تکامل را به مسلمانان نشان داده است و همانند مشعل فروزندهاى که هرگز به خاموشى نمىگراید، صراط مستقیم هدایت را براى انسانهاى طالب حقیقت روشن کرده است. پیامبر صلى الله علیه و آله نیز گرد و غبار شرک و کفر را از چهره انسانیت زدود و بذر امید و رستگارى را در جان و دل انسانهاى تشنه حقیقت کاشت و آن را بارور ساخت و نیز حکومت را بر اساس توحید بنیان نهاد. در این میان، کم نبودند کسانى که از روى مصلحت اندیشى مسلمان مىشدند و ایمان آنها از مرحله زبان فراتر نمىرفت و توحید در قلب آنها جاى نمىگرفت. طبیعى بود چنین کسانى که خواستههاى نفسانى خود را بر خواسته خدا و دستورات پیامبر صلى الله علیه و آله مقدم بدارند. اینان که در باطن دشمن اسلام و پیامبر بودند، در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله مصلحت نمىدیدند آشکارا به مخالفت برخیزند و نقشه منحرف کردن جریان حکومت الهى و مخالفت با امام معصوم و محروم کردن مردم از رهبرى ائمه معصومین را بر ملا کنند. این شیاطین و انسانهاى دنیا پرست منتظر بودند تا پیامبر از دنیا برود و نقشههاى شوم خود را عملى کنند.
قرآن کریم مىفرماید با پیش بینى این توطئه، هشدار مىدهد:
آیا مردم گمان مىکنند صرف این که بگویند ایمان آوردهایم، رها مىشوند و به فتنه مبتلا نمىگردند؟ روزى حضرت على علیهالسلام درباره قرآن کریم سخن مىگفت و مردم را به اجتماع بر محور این حبل المتین الهى و عمل به دستورات آن فرا مىخواند و اهل سعادت و شقاوت را به بهشت و دوزخ نوید مىداد. مردى برخاست و درباره فتنه سوال کرد و از آن حضرت خواست تا سخنى از پیامبر در این باره بیان فرماید. حضرت در پاسخ فرمودند آن گاه که خداى متعال این آیه (احسب الناس...) را نازل کرد و مردم را از وقوع فتنه در دین و آزمایشى بس بزرگ مطلع ساخت، من متوجه شدم که این فتنه بعد از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله خواهد بود. از پیامبر صلى الله علیه و آله سوال کردم این فتنهاى که در دین واقع مىشود و خداى متعال از آن خبر داده کدام است و حقیقت آن چیست؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند امتم پس از من دچار فتنه خواهند شد. در این جا حضرت على علیهالسلام قبل از آن که پیامبر صلى الله علیه و آله انواع فتنههاى بعد از وفاتشان را بیان کنند، از ترس این که مبادا از فوز شهادت در راه خدا محروم شود پیامبر را به یاد جنگ احد مىاندازد و عرض مىکند: حتما به یاد دارید که در جنگ احد چه شخصیتهاى بزرگى از عالم اسلام (امثال حمزه سید الشهدا) گوى سبقت را ربودند و به فوز عظیم شهادت نایل آمدند و بین من و شهادت در راه خدا، این معشوق الهى، جدایى افتاد و این جدایى بر من بسیار گران آمد. به یاد دارید مرا به نیل به آرزویم بشارت دادید و فرمودید: شهادت در راه خدا در انتظار است؛ و من همچنان در انتظارم. یا رسول الله آیا آن فتنهاى که بعد از شما به وقوع خواهد پیوست به شهادت من منجر خواهد شد؟ پیامبر در جواب مىفرمایند آرى تو به آرزوى خود خواهى رسید. آن گاه پیامبر از امیرالمومنین مىپرسند: وقتى در چنین فتنهاى قرار مىگیرى صبر تو چگونه است؟ حضرت عرض کردند یإ؛شش رسول الله این جا جاى صبر نیست؛ بلکه این از امورى است که بر آن شکر مىکنم و آن را براى خود بشارت مىدانم.
آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله به گوشههایى از فتنههایى که در دین به وقوع خواهد پیوست اشاره مىکنند و مردم را به آنها هشدار مىدهند.
پیامبر (ص) بعد از اطمینان به حضرت على علیهالسلام مبنى بر تحقق آرزویش و تکرار بشارت شهادت، آن حضرت را مورد خطاب قرار مىدهد و انواعى از فتنههایى که به دست دنیا پرستان در دین واقع مىشود، بیان مىکند. حضرت در بیان خویش بر سه نوع فتنه تکیه مىکنند:
اولین مسالهاى که پیامبر به آن اشاره مىکنند فتنه در اموال است. بر کسانى که اطلاعى از فقه اسلامى دارند پوشیده نیست که بخش عظیمى از احکام عملى اسلام درباره اموال و کسب و تجارت و امور اقتصادى است. در اسلام حقوق افراد به نیکوترین و دقیقترین وجه ممکن مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است. ضوابط و قواعد خرید و فروش و کسب و تجارت که شرع مقدس مسلمانها را ملزم به رعایت آنها کرده است ضوابط و قواعدى است که بر اساس مصالح واقعى زندگى اجتماعى انسانها تشریع شده است، تا مردم با رعایت آنها از زندگى سالم و سعادت دنیوى و اخروى برخوردار باشند. از آن جا که بیشترین روابط اقتصادى در جامعه بر اساس بیع و خرید و فروش انجام مىگیرد و قوام زندگى اجتماعى و تعاون و هم یارى بین انسانها در رفع نیازهاى یکدیگر بر داد و ستد و معاملات استوار است، و از طرف دیگر به دلیل غریزه زیادهطلبى در انسان، معاملات ربوى، این بدترین و مبغوضترین نوع معامله از نظر اسلام، در میان مردم شایع بوده است، قرآن مردم را از انجام داد و ستد و معاملات ربوى به شدت منع کرده است. لحن قرآن در منع از این کار بسیار شدید است، تا جایى که آن را به منزله جنگ با خداوند مىداند: فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله؛ اگر دست از معاملات ربوى بر نمىدارید پس بدانید با خدا اعلان جنگ کردهاید.
پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمایند بعد از من مردم در اموال و روابط اقتصادى خویش دچار فتنه خواهند شد و حکم صریح قرآن را، مبنى بر حرمت ربا، نادیده خواهند گرفت و به بهانه بیع و خرید و فروش، با حیلههاى واهى رباخوارى خواهند کرد.
آنچه هر انسان عاقلى با تمام وجود آن را تصدیق مىکند و بعد از تصدیق باید به لوازم آن پاى بند باشد این است که ما انسانها آفریده و بنده خدا هستیم. خداى متعال است که عالم را خلقت نموده و ما را از نعمت وجود برخوردار کرده است و براى این که ما انسانها به تکامل و سعادت برسیم بإ؛ششس فرستادن بهترین بندگانش همراه با کتب آسمانى، نعمت خویش را بر ما تمام کرده است. شکر و سپاس نعمت هدایت و دین، که بزرگترین نعمت الهى بعد از نعمت وجود محسوب مىشود، جز با قبول بندگى و عبودیت خدا، که این نیز بالاترین مقام متصور در حق انسان محسوب مىشود، تحقق پیدا نمىکند.
از طرف دیگر این خداى متعال است که بر انسانها منت دارد که نعمت خویش را در حق آنها تمام کرده است و هدایت و دین حق را بر آنها فرو فرستاده است. راستى چه اندکند آنها که بى قدرى و ناچیزى خود را بشناسند و به عظمت خدا و بزرگى نعمتهایى که براى انسان آفریده است پى ببرند و آن همه لطف و مهربانى خدا را در حق خود درک کنند!
راستى چه قدر زشت و ناپسند و ناسپاسى است که انسان نادان بر خدا منت داشته باشد که هدایت و راهنمایى او را پذیرفته است. غافل از آن که خدا بر ما منت دارد؛ زیرا او ما را به دین حق هدایت کرده است.
قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) مىفرماید:
مردم بر تو منت مىنهند که اسلام آورند؟! بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذارید، بلکه این خداست که بر شما منت دارد که شما را به ایمان هدایت کرده است. این شما هستید که باید با بندگى و اطاعت و عبادت، این حق را به طور شایسته ادا کنید، نه آن که به بهانه ایمان آوردن خود رإ؛صصف صاحب حق بدانید و از خداى متعال طلبکار باشید. بنابراین در بینش دینى، اصل بر بندگى و عبودیت و تسلیم در مقابل خداست، نه بر منیت و روح استکبارى در مقابل خدا. پیامبر صلى الله علیه و آله داشتن روحیه منیت و استکبارى به جاى آن که خدا را بر نعمت دین و هدایت شکر گزار باشند و از او به خاطر دین حق ممنون باشند، بر خدا منت دارند که دین را پذیرفتهاند و خود را صاحب حق و طلبکار خدا مىدانند و از خدا (از موضع طلبکارانه) انتظار پاداش و رحمت دارند! همچنین در قبال ایمان آوردن خود را مستحق هیچ نوع مجازاتى نمىدانند. هر چند خداى متعال هیچ مجازاتى را بدون دلیل بر بندهاى روا نمىدارد، لکن پیامبر (ص) داشته چنین روحیهاى را فتنه در دین مىداند؛ زیرا صاحبان چنین روحیهاى، آن جا که رعایت دستور دینى با خواستههاى نفسانى آنها سازگارى ندارد به راحتى با توجیهات نابجا در صدد فریب خویش و دیگران بر مىآیند. بنابراین، داشتن روحیه استکبارى مذکور در مقابل خدا با حقیقت دین و روح اسلام، که چیزى جز تسلیم در مقابل دین خدا نیست، ناسازگار است.
خطرناکترین فتنه در دین، که پیامبر صلى الله علیه و آله را نگران کرده و با در میان گذاشتن آن با حضرت على علیهالسلام مردم را بدان هشدار داده است فتنه و توطئه تحریف در دین و تحلیل محرمات الهى در مقام اعتقاد است. هر چند عدم رعایت احکام شریعت در مقام عمل و داشتن روحیه استکبارى در مقابل خداوندى پروردگار، گناهى بس بزرگ است، لکن خطرناکتر از آن این است که انسان در صدد برآید براى گناهان و اعمال ضد دینى خود توجیهات واهى و دروغین دست و پا کند و به خواستههاى نفسانى خود رنگ دین و شریعت بزند.
در این صورت شیطان با تمام قوا به کمک دنیاپرستان به ظاهر مسلمان مىشتابد تا آنها را در القاى شبهات و تحریف احکام دین یارى رساند.
پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرماید فتنه جویان براى تأمین خواستههاى نفسانى خود با توسل به شبهات و توجیهات دروغین و تخیلات واهى در صدد برمىآیند تا محرمات الهى را حلال نمایند و با دین خدا بازى کنند.
آنچه تذکر آن ضرورى مىنماید و پیامبر نیز در بیان وظیفه حضرت على علیهالسلام در مقابل فتنهها و فتنه گران، بدان توجه مىدهد مساله تداوم چنین فتنهگرىهاى است که تا ظهور حضرت صاحب الامر، امام زمان علیهالسلام ادامه دارد، آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان حلال کردن شراب به بهانه این که شراب همان کشمش حلال است یا حلال دانستن رشوه به بهانه هدیه، و یا حلال دانستن ربا خوارى به بهانه خرید و فروش، بیان کردند تنها نمونههایى از انواع فتنههایى است که در دین واقع مىشود نه این که مساله فقط به همین موارد ختم شود.
امروز نیز کسانى در میان مسلمانان زندگى مىکنند و به حسب ظاهر مسلمانند و هرگز خود را از رقبه اسلام خارج نمىدانند اما به لحاظ روحى چنان نیستند که احکام الهى را از روى طوع و رغبت پذیرا باشند اینان که بعضا داراى موقعیت اجتماعى نیز هستند از سویى تحت تاثیر فرهنگ غرب خود باختگى شدهاند و از هویت دینى خود فاصله گرفتهاند و از طرفى اطلاعات آنها از معارف دین ناکافى است در این حال اى افراد بى آن که کمترین صلاحیت اظهار نظر در باب مسائل تخصصى دین را داشته باشند و در مقام قضاوت مىنشیند و گاه تحت تاثیر القائات شیطان و تشویق دشمنان دین قرار مىگیرند و خواسته یا ناخواسته چنان سخن مىگویند که جز به معناى انکار دین خارج شدن از رقیه اسلام نیست، براى مثال اگر کسى بگوید قوانین اسلام اختصاص به زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احکام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بیست و یکم، قرآن و احکام اسلام براى اداره جامعه کافى نیست و باید احکام و دستورات آن را طبق صلاحدید و خواست انسانها تغییر داد، یا این که کسى بگوید مردمان قرن بیست و یکم پیامبرى متناسب با زمان خود نیاز دارند، چنین سخنانى هر چند به معناى انکار دین تلقى مىشود؛ لکن خود این سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحیح از دین و احکام آن است. بجاست صاحبان چنین تفکراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خویش توجه کنند. در آن صورت شاید از گفتن سخنانى که بوى فتنه در دین از آن مىآید پرهیز کنند و خود را از دام شیطان و دشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.
از آنچه تاکنون بیان شد دریافتیم که راه کارهاى دشمنان دین و قرآن در فتنه و هجمه نظامى، با نحوه مقابله آنها در شکل تهاجم و فتنه فرهنگى به کلى متفاوت است. گفته شد آنها در جریان فتنه فرهنگى بر خلاف تهاجم نظامى هرگز به طور آشکار خود را در موضع انکار دین و مخالفت با فرهنگ دینى مردم نشان نمىدهند و به طور آشکار اعتقادات قلبى خود را ابراز نمىکنند. چرا که در آن صورت کسانى که سخنان آنها را مىشنوند با تامل در سخنان آنها یا آن را مىپذیرند یا به بطلان آنها پى مىبرند و در هر حال در صورت قبول عقاید باطل آنان، گمراهى حاصل، از روى علم و آگاهى است و آنچه اتفاق افتاده، تحت عنوان فتنه قرار نمىگیرد؛ زیرا گمراه کردن از طریق فریب و با تحریف افکار صورت نگرفته است. آنچه امروزه به عنوان فتنه فرهنگى در جامعه ما وجود دارد و دشمنان قرآن و فرهنگ دینى، با جدیت تمام، از طریق تهاجم فرهنگى در حال انجام آن هستند این است که جو فرهنگى جامعه را به گونهاى آشفته و تیره و تار کنند که مردم و به خصوص طبقه جوان در حال تحصیل، قدرت تشخیص حق و باطل را از دست بدهند و به طور ناخودآگاه در دام افکار و اعتقادات باطل و منحرف آنها گرفتار آیند. طبیعى است که اگر قشر تحصیل کرده یک کشور دچار انحراف فکرى شد زمینه گمراهى و انحراف افکار عمومى آن جامعه نیز فراهم خواهد شد، که اذا فسد العالم فسد العالم.
بنابراین فتنه فرهنگى مذکور که پیامبر (ص) بدان هشدار دادند از خطرناکترین امورى است که سعادت دنیا و آخرت مردم را تهدید مىکند.
به نظر مىرسد براى مقابله با چنین خطرهایى، دولت اسلامى باید چنان از نظر قدرت بیان حقایق دین و نشر فرهنگ و معارف قرآن قوى باشد و نظام آموزشى از دبستان تا دانشگاه و تمام مراکز فرهنگى کشور را تحت نظارت دقیق بگیرد، که بدخواهان و دشمنان اسلام قادر نباشند با مشوش کردن فضاى فرهنگى، دیگران را گم راه کنند.
از طرف دیگر، اساسىترین وظیفه عالمان دینى نیز روشنگرى مردم -به خصوص طبقه جوان جامعه که از معارف دینى و علوم قرآنى آگاهى کافى ندارند - و مقابله با فتنه فرهنگى است. این آشنایان به علوم دینى هستند که موظفند با روشنگرى، مردم و نسل جوان را از خطرات فرهنگى و توطئه دشمنان دین، آگاه کنند و آنان را از دامهاى شیطانى برحذر دارند. این مردم متدین هستند که مىتوانند با پشتیبانى از عالمان دینى متعهد، آنها را در انجام رسالت بزرگشان در هدایت جامعه یارى کنند.
چنان که در ابتداى کتاب ذکر شد در این قسمت به ذکر علل و انگیزههاى مخالفان فرهنگ دینى از منظر على علیهالسلام در نهجالبلاغه مىپردازیم. در این جا ابتدا به معرفى افراد مذکور از دیدگاه حضرت على مىپردازیم و سپس بحث را با بیان علل و انگیزههاى افراد مذکور در مخالفت با فرهنگ دینى و آموزهها و دستورات قرآن به پایان مىبریم.
امام على علیهالسلام کسانى را که در صدد تحریف حقایق دین و افساد فرهنگ دینى مردم هستند، جاهلان عالم نما مىخواند. حضرت مىفرمایند: و آخر قد تسمى عالما لیس به؛ در مقابل پیروان راستینقرآن، گروه دیگرى هستند که گاه در میان جامعه عالم و دانشمند تلقى مىشوند، در حالى که از علم بهرهاى ندارند. اینان با سوء استفاده از عناوین عاریتى و بدون واقعیت، مردم را گمراه مىکنند. ممکن است این سوال براى خوانندگان مطرح شود که پس آنچه اینان با نام مطالب علمى و دینى بیان مىکنند، چیست؟ آنان که خود، سخنان خویش را فهم و برداشت از دین و قرآن بیان مىکنند. حضرت على علیهالسلام در جواب مىفرمایند: فاقتبس جهائل من جهال؛ اینان آنچه را با نام مطالب علمى و برداشتهاى خود از دین بیان مىکنند و به بهانه قرائتهاى مختلف از دین در صدد تحمیل عقاید باطل به دین بر مىآیند جهالتهایى است که از انسانهاى جاهل و نادان دیگرى گرفتهاند و به اسم معارف دینى و مطالب علمى بیان مىکنند. شاید شما تعجب کنید که چگونه ممکن است کسانى جهل و نادانى را از دیگرى اقتباس کنند! اقتباس جهل و نادانى از دیگرى یعنى چه؟! براى آن که به اعجاز کلام حضرت واقف شویم و بر مسوولیت خود نسبت به روشنگرى در مقابل منحرفان از حق بیش از پیش واقف گردیم، به نمونهاى از اقتباس جاهلهاى عالمنما از جهالتها و نادانىهاى دیگران، که امروزه با نام ره آوردهاى علمى بیان مىشود، اشاره مىکنیم.
امروزه در غرب این تفکر فلسفى رواج دارد که حصول علم براى انسان غیر ممکن است و بشر باید در همه چیز شک داشته باشد و هرگز به مطلبى یقین پیدا نکند. طرفداران این تفکر معتقدند اگر کسى بگوید من به مطلبى یقین دارم نشانه نفهمى و حماقت اوست، زیرا علم به چیزى ممکن نیست. آنان با افتخار به این شک و جهل خویش مىگویند علامت علم و دانش و خردمندى این است که انسان به هیچ مطلبى اعم از دینى و غیر دینى علم و یقین پیدا نکند. چنین سخنان سخیفى از حدود یکصد سال پیش در میان اروپاییان مطرح شده و قبل از آن نیز مبناى فکرى شکاکان بوده است. امروزه در جامعه ما نیز کسانى با مبنا قرار دادن سخنان جاهلانه آنها در صددند تا با تشکیک در معتقدات دینى مردم، به بهانه این که ما در هیچ زمینهاى نمىتوانیم معرفت یقینى پیدا کنیم، آنها را در اعتقادات دینى خود سست کنند و به مقاصد و هواهاى نفسانى خود جامه عمل بپوشانند. جالب آن که آنها این سخنان را به اسم مطالب علمى بیان مىکنند و انتظار دارند مردم فهیم و نکته سنج ما آنها را بپذیرند.
حضرت على علیهالسلام به وجود چنین انسانهاى شیطان صفت در طول تاریخ اشاره مىکنند و مىفرمایند:
آنان از یک دسته گمراه و نادان مطالب جهالتآمیزى اقتباس مىکنند و آنها را به اسم سخنان علمى بیان مىکنند. سخن علمى آنها این است که در همه چیز باید شک کرد و بشر نباید به چیزى علم و یقین پیدا کند! در امور دینى هر کس هر چه مىفهمد، همان حق است! زیرا اصلا حق و باطل وجود ندارد! هیچ ملاکى براى حق و باطل، جز فهم شخصى هر کس وجود ندارد!
این دسته گمراه و نادان و این جاهلان عالم نما دامهایى از ریسمانهاى فریب و گفتار دروغ براى مردم گسترانیدهاند و آنها را با گفتار و اعمال نادرست خود فریب مىدهند.
قد حمل الکتاب على آرائه اینان قرآن کریم را به راى خویش تفسیر و آیات آن را بر اندیشههاى خود حمل مىکنند و حق را بر طبق خواهشها و امیال نفسانى خود قرار مىدهند.
آن گاه حضرت شیوههاى تبلیغاتى این افراد را مورد توجه قرار مىدهند و مىفرمایند آنها براى جلب توجه مردم و جذب دیگران، مردم را از گناهان کبیره و پیامدهاى سوء اعمال و رفتارشان ایمن مىگردانند و هیبت و عظمت گناهان کبیره را در نظر مردم مىشکنند و مردم را به انجام آنهإ؛ضض0گ تشویق مىکنند و ارتکاب جرایم و معاصى را در نظر مردم بى اهمیت و آسان جلوه مىدهند. اینان در واقع با این حرمتشکنىها غیرت دینى و خداترسى را در مردم تضعیف مىکنند. حضرت مىفرمایند این افراد در بحث و گفتگو چنین اظهار مىکنند که ما از ارتکاب شبهات بر حذر هستیم و از گفتن سخنان و احکام مشکوک و مشتبه خوددارى مىکنیم؛ در حالى که چون از احکام و موازین شرع و دین بى اطلاعند، در گرداب شبهات گرفتارند. در مقام سخن، چنین اظهار مىکنند که ما از بدعتها و احکام خلاف دین کناره مىگیریم، و حال آن که در میان بدعتها آرمیدهاند و هر سخنى که در باب دین مبتنى بر راى خویش مىگویند، بدعت است. چنین انسانهایى هر چند به صورت انسانند لکن قلب و روح آنها قلب و روح حیوان است؛ چرا که باب هدایت را نمىشناسند تا هدایت شوند و باب گمراهى و ضلالت را نیز نمىشناسند تا از آن بپرهیزند. این افراد مردههایى در میان زندهها هستند.
آن گاه حضرت مردم را مورد خطاب قرار مىدهند و مىفرمایند بعد از روشن شدن حق و باطل و شناختن طرفداران هر یک، و در حالى که پرچمهاى حق برپاست و نشانههاى آن آشکار و هویداست به کجا مىروید؟! چرا در حالى که صراط مستقیم هدایت و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله در میان شماست و مىتوانید از انوار هدایت ائمه علیهمالسلام بهرهمند شوید، خود را از علوم اهل بیت محروم کرده و حیران و سرگردانید؟
قرآن کریم با بیانى بسیار شدیدتر از بیان حضرت على علیهالسلام از این جاهلان عالمنما نام مىبرد و مردم را از فریب کارى آنها برحذر مىدارد و مىفرماید:
و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آنها به بعضى، براى فریب (یکدیگر)، سخنان آراسته القا مىکنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنین نمىکردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.
دشمنان پیامبران و مخالفان هدایت الهى هر چند در ظاهر و به صورت، انسانند، لکن از آن جا که تمام فعالیتهاى آنها نتیجهاى جز گمراه کردن دیگران و محصولى جز القاى شبهات و در نتیجه تضعیف اعتقادات دینى مردم و مقابله با هدایت الهى ندارد قرآن آنها را شیاطین انس معرفى مىکند و مردم را از پیروى آنها برحذر مىدارد.
کسانى که از نظر ایمان به خدا و لوازم آن چندان قوى نیستند و آن طور که شایسته و بایسته است ایمان در قلب و روح آنها رسوخ نکرده است، در مقام تعارض بین خواستههاى نفسانى و خواسته خدا و ارزشهاى دینى، به دین و ارزشهاى دینى روى خوش نشان نمىدهند، و از نظر روحى متمایلند که احکام و ارزشهاى دینى را طبق میل خود و در جهت هواهاى نفسانىشان تفسیر و توجیه کنند. و اگر تفسیر دین و قرآن طبق هواهاى نفسانى آنها مجاز باشد، براى این گروه بسیار خوشایند خواهد بود؛ چرا که از یک طرف به خواهشهاى نفسانى خود رسیدهاند و از طرف دیگر به ظاهر از رقبه اسلام خارج نشدهاند و از مزایاى مسلمان بودن در جامعه اسلامى بهرهمند هستند. همچنین طبیعى است کسانى که ایمان و تقوا در جان و روح آنها رسوخ نکرده است و چندان پاىبند ارزشهاى دینى و احکام الهى نیستند نیز از چنین برداشتهایى از دین و قرآن استقبال کنند و از کسانى که دین و قرآن و ارزشهاى دینى را طبق خواستههاى نفسانى آنها تفسیر و توجیه مىکنند پیروى نمایند و آنها را الگوى خود قرار دهند و از آنان تعریف و تمجید کنند. نیز طبیعتا چنین کسانى، با آن دسته از عالمان دینى که قرآن و احکام را آن چنان که هست و بدون در نظر گرفتن خوشایند و سلیقه افراد و مردم تفسیر و تبیین مىکنند میانه خوبى ندارند.
با کمال تاسف امروزه شاهدیم کسانى به بهانه قرائتهاى مختلف از متون دینى در صددند تا به خواستهها و امیال نفسانى خود رنگ دینى بزنند و براى رسیدن به اغراض دنیوى خود با دین خدا و قرآن کریم بازى مىکنند.
حضرت على علیهالسلام با پیش بینى وضعیت مذکور، از غربت قرآن در زمان خود و در آخرالزمان شکوه مىکند و مىفرماید:
از جمعیتى که در جهالت زندگى مىکنند و در ضلالت و گمراهى مىمیرند نزد خداوند شکوه مىکنم. جمعیتى که اگر قرآن در بین آنها بحق تفسیر شود، کسادترین کالا و بىمشترىترین متاع است و اگر به راى تفسیر شود و از مواضع واقعى خودش تحریف گردد، از گران بهاترین و ارزشمندترین اشیاست.
همچنین آن حضرت درباره جایگاه قرآن و معارف دین در میان مردم آخرالزمان مىفرمایند:
بسیار شایسته و ضرورى است که جامعه و مردم ما این پیشگویىهاى قرآن و نهجالبلاغه درباره آیندگان و اوضاع و احوال دینى را مورد توجه قرار دهند و وضع فرهنگى حاکم بر جامعه خود را نیز مورد مطالعه قرار دهند و آن را با این پیشگویىها مقایسه نمایند تا خداى ناکرده اگر وضعیت دینى جامعه را در جهت نامطلوب مىبینند، احساس خطر کنند و در صدد اصلاح فرهنگ دینى جامعه برآیند. مردم در هر زمان باید با تبعیت و پیروى از ولى فقیه و علما و بزرگان دینى در صدد حفظ و حراست از مرزهاى عقیدتى و ارزشهاى دینى خود باشند و با الگو قرار دادن قرآن، خود را از فتنههاى آخرالزمان در امان بدارند و از این که مصداق چنین پیشگویىهایى قرار بگیرند نگران و برحذر باشند. به هر حال امیرالمومنین علیهالسلام چنین پیشگویى مىکند که: زمانى بعد از من خواهد آمد که در آن زمان چیزى مخفىتر از حق و چیزى مشهورتر از باطل نیست. در آن زمان دروغ و افترا بر خدا و پیامبرش از بیشترین امورى است که جاهلان عالمنما و منافقان دنیاپرست براى رسیدن به اهداف خود به کار مىگیرند.
.: Weblog Themes By Pichak :.