سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/12/26 | 1:51 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
شرک در لباس جدید

اندیشه شرک به موازات اندیشه توحید پیوسته در طول تاریخ بخشى از افکاز بشر را در سیطره خود داشته است. انسان‏هایى که از پذیرفتن بندگى خدا و تسلیم در مقابل خداوند جهان آفرین سر باز زده‏اند و در پى ارضاى هواهاى نفسانى خویش بوده‏اند، از گرویدن انسان‏هاى دیگر به دین حق ناخشنود بوده، به شیوه‏هاى گوناگون از آن ممانعت مى‏کرده‏اند.
بدیهى است طرف داران اندیشه شرک در هر عصرى، شیوه‏اى متناسب با افکار مردمان آن زمان برمى‏گزینند و راه کارهاى مناسبى براى دست یابى به اهداف خود انتخاب مى‏کنند. بر این اساس، در صدر اسلام به لحاظ آن که اندیشه شرک در شکل بت پرستى ظاهر مى‏شد سردمداران شرک و کسانى که حاضر به بندگى خدا و تسلیم در مقابل دین حق نبودند به تبلیغ بت‏هاى سنگى و چوبى مى‏پرداختند و از گرویدن انسان‏ها به توحید ممانعت مى‏کردند. دلیل اصلى این کار نیز آن بود که با حاکمیت دین و فرهنگ توحیدى جایى براى ارضاى هواهاى نفسانى آنها باقى نمى‏ماند.
امروز نیز اندیشه شرک به گونه‏اى مدرن و به صورت نظریه علمى در مجامع و محافل مختلف تبلیغ مى‏شود. اگر در صدر اسلام تنها 360 بت و الاه مورد پرستش بود و انسان‏هاى دنیا پرست براى تخدیر افکار مردم به تبلیغ آنها مى‏پرداختند، امروزه طرفداران اندیشه شرک در تلاشند تا به تعداد انسان‏ها، بت‏هاى خیالى تراشیده، فکر و عقل انسان‏ها را از خداى متعال منصرف کنند و به اوهام و خیالات و القائات شیطانى متوجه سازند.
به نظر مى‏رسد اندیشه ((صراطهاى مستقیم و قرائت‏هاى مختلف از دین)) در یک چنین بسترى قرار مى‏گیرد؛ زیرا همان طور که از عنوان آن استفاده مى‏شود، مراد از این اندیشه آن است که هر کس هر چه در باب خدا و دین از متون دینى برداشت مى‏کند، همان را باید مبناى اعتقاد و عمل خود قرار دهد؛ زیرا همان حق و عین واقعیت است.
بنابراین به تعداد انسان‏ها و فهم‏هاى متفاوت آنها در باب خدا و دین، خدایان و ادیان فردى و اختصاصى تصویر مى‏شود. بدیهى است این سخن با روح توحید که در شعار ((لا اله الا الله)) متبلور است در تضاد است و درست در نقطه مقابل آن قرار مى‏گیرد.
به هر حال از آن جا که پاى حساس‏ترین موضوع در زندگى انسان، یعنى مساله توحید و شرک، که سعادت دنیا و آخرت او به آن بستگى دارد در میان است جاى دارد که انسان عقاید و افکار خویش را مورد تامل و بازنگرى قرار دهد و عقاید و اندیشه‏هاى خود را بر قرآن و علوم اهل بیت عرضه کند و به دور از هوا و هوس، با منطق و عقل سلیم، در صدد نقد افکار خویش برآید؛ زیرا تنها در این صورت است که انسان قادر خواهد بود از دام تخیلات شیطان رهایى پیدا کند و خود را از سقوط در ورطه گمراهى نجات دهد. البته خودشکنى و پیروزى بر هواى نفس کارى بس دشوار است و بى جهت نیست که پیامبر صلى الله علیه و آله آن را جهاد اکبر دانسته است، به خصوص اگر انسان در موقعیتى باشد که شیاطین و دشمنان توحید و اسلام او را تشویق کنند و حاضر باشند براى رسیدن به اهداف سیاسى و استعمارى خود و مقابله با اسلام از او شخصیتى جهانى بسازند. هر چند در چنین موقعیتى، به خود آمدن انسان و پاگذاشتن در میدان جهاد اکبر و پشت پا زدن به وعده و وعیدهاى شیطان و دشمنان اسلام کارى شگفت زده و اعجاز گونه است اما غیر ممکن نیست، در تاریخ کم نیستند افرادى که در لحظه‏اى به خود آمدند و خود را از دام شیاطین جنى و انسى و هواهاى نفسانى رها کرده، از هلاکت نجات یافتند و به آغوش توحید باز گشتند.




تاریخ : شنبه 91/12/26 | 1:49 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
پیشگویى قرآن از وقوع فتنه در دین‏

قرآن کریم راه‏هاى رسیدن به سعادت و تکامل را به مسلمانان نشان داده است و همانند مشعل فروزنده‏اى که هرگز به خاموشى نمى‏گراید، صراط مستقیم هدایت را براى انسان‏هاى طالب حقیقت روشن کرده است. پیامبر صلى الله علیه و آله نیز گرد و غبار شرک و کفر را از چهره انسانیت زدود و بذر امید و رستگارى را در جان و دل انسان‏هاى تشنه حقیقت کاشت و آن را بارور ساخت و نیز حکومت را بر اساس توحید بنیان نهاد. در این میان، کم نبودند کسانى که از روى مصلحت اندیشى مسلمان مى‏شدند و ایمان آنها از مرحله زبان فراتر نمى‏رفت و توحید در قلب آنها جاى نمى‏گرفت. طبیعى بود چنین کسانى که خواسته‏هاى نفسانى خود را بر خواسته خدا و دستورات پیامبر صلى الله علیه و آله مقدم بدارند. اینان که در باطن دشمن اسلام و پیامبر بودند، در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله مصلحت نمى‏دیدند آشکارا به مخالفت برخیزند و نقشه منحرف کردن جریان حکومت الهى و مخالفت با امام معصوم و محروم کردن مردم از رهبرى ائمه معصومین را بر ملا کنند. این شیاطین و انسان‏هاى دنیا پرست منتظر بودند تا پیامبر از دنیا برود و نقشه‏هاى شوم خود را عملى کنند.
قرآن کریم مى‏فرماید با پیش بینى این توطئه، هشدار مى‏دهد:

احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون -عنکبوت،


آیا مردم گمان مى‏کنند صرف این که بگویند ایمان آورده‏ایم، رها مى‏شوند و به فتنه مبتلا نمى‏گردند؟ روزى حضرت على علیه‏السلام درباره قرآن کریم سخن مى‏گفت و مردم را به اجتماع بر محور این حبل المتین الهى و عمل به دستورات آن فرا مى‏خواند و اهل سعادت و شقاوت را به بهشت و دوزخ نوید مى‏داد. مردى برخاست و درباره فتنه سوال کرد و از آن حضرت خواست تا سخنى از پیامبر در این باره بیان فرماید. حضرت در پاسخ فرمودند آن گاه که خداى متعال این آیه (احسب الناس...) را نازل کرد و مردم را از وقوع فتنه در دین و آزمایشى بس بزرگ مطلع ساخت، من متوجه شدم که این فتنه بعد از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله خواهد بود. از پیامبر صلى الله علیه و آله سوال کردم این فتنه‏اى که در دین واقع مى‏شود و خداى متعال از آن خبر داده کدام است و حقیقت آن چیست؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند امتم پس از من دچار فتنه خواهند شد. در این جا حضرت على علیه‏السلام قبل از آن که پیامبر صلى الله علیه و آله انواع فتنه‏هاى بعد از وفاتشان را بیان کنند، از ترس این که مبادا از فوز شهادت در راه خدا محروم شود پیامبر را به یاد جنگ احد مى‏اندازد و عرض مى‏کند: حتما به یاد دارید که در جنگ احد چه شخصیت‏هاى بزرگى از عالم اسلام (امثال حمزه سید الشهدا) گوى سبقت را ربودند و به فوز عظیم شهادت نایل آمدند و بین من و شهادت در راه خدا، این معشوق الهى، جدایى افتاد و این جدایى بر من بسیار گران آمد. به یاد دارید مرا به نیل به آرزویم بشارت دادید و فرمودید: شهادت در راه خدا در انتظار است؛ و من همچنان در انتظارم. یا رسول الله آیا آن فتنه‏اى که بعد از شما به وقوع خواهد پیوست به شهادت من منجر خواهد شد؟ پیامبر در جواب مى‏فرمایند آرى تو به آرزوى خود خواهى رسید. آن گاه پیامبر از امیرالمومنین مى‏پرسند: وقتى در چنین فتنه‏اى قرار مى‏گیرى صبر تو چگونه است؟ حضرت عرض کردند یإ؛ش‏ش رسول الله این جا جاى صبر نیست؛ بلکه این از امورى است که بر آن شکر مى‏کنم و آن را براى خود بشارت مى‏دانم.
آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله به گوشه‏هایى از فتنه‏هایى که در دین به وقوع خواهد پیوست اشاره مى‏کنند و مردم را به آنها هشدار مى‏دهند.




تاریخ : شنبه 91/12/26 | 1:40 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
پیشگویى فتنه‏هاى پس از پیامبر

پیامبر (ص) بعد از اطمینان به حضرت على علیه‏السلام مبنى بر تحقق آرزویش و تکرار بشارت شهادت، آن حضرت را مورد خطاب قرار مى‏دهد و انواعى از فتنه‏هایى که به دست دنیا پرستان در دین واقع مى‏شود، بیان مى‏کند. حضرت در بیان خویش بر سه نوع فتنه تکیه مى‏کنند:

یا على ان القوم سیفتنون باموالهم و یمنون بدینهم على ربهم و یتمنون رحمته و یامنون سطوته یستحلون حرامه باشبهات الکاذبه و الاهواء الساهیه، فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیه و الربا بالبیع. -بحار: ج 32، ص 241.

 

1- فتنه مالى‏


اولین مساله‏اى که پیامبر به آن اشاره مى‏کنند فتنه در اموال است. بر کسانى که اطلاعى از فقه اسلامى دارند پوشیده نیست که بخش عظیمى از احکام عملى اسلام درباره اموال و کسب و تجارت و امور اقتصادى است. در اسلام حقوق افراد به نیکوترین و دقیق‏ترین وجه ممکن مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است. ضوابط و قواعد خرید و فروش و کسب و تجارت که شرع مقدس مسلمان‏ها را ملزم به رعایت آنها کرده است ضوابط و قواعدى است که بر اساس مصالح واقعى زندگى اجتماعى انسان‏ها تشریع شده است، تا مردم با رعایت آنها از زندگى سالم و سعادت دنیوى و اخروى برخوردار باشند. از آن جا که بیشترین روابط اقتصادى در جامعه بر اساس بیع و خرید و فروش انجام مى‏گیرد و قوام زندگى اجتماعى و تعاون و هم یارى بین انسان‏ها در رفع نیازهاى یکدیگر بر داد و ستد و معاملات استوار است، و از طرف دیگر به دلیل غریزه زیاده‏طلبى در انسان، معاملات ربوى، این بدترین و مبغوض‏ترین نوع معامله از نظر اسلام، در میان مردم شایع بوده است، قرآن مردم را از انجام داد و ستد و معاملات ربوى به شدت منع کرده است. لحن قرآن در منع از این کار بسیار شدید است، تا جایى که آن را به منزله جنگ با خداوند مى‏داند: فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله؛ اگر-بقره، 279. ? دست از معاملات ربوى بر نمى‏دارید پس بدانید با خدا اعلان جنگ کرده‏اید.
پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند بعد از من مردم در اموال و روابط اقتصادى خویش دچار فتنه خواهند شد و حکم صریح قرآن را، مبنى بر حرمت ربا، نادیده خواهند گرفت و به بهانه بیع و خرید و فروش، با حیله‏هاى واهى رباخوارى خواهند کرد.

2- فتنه اعتقادى‏


آنچه هر انسان عاقلى با تمام وجود آن را تصدیق مى‏کند و بعد از تصدیق باید به لوازم آن پاى بند باشد این است که ما انسان‏ها آفریده و بنده خدا هستیم. خداى متعال است که عالم را خلقت نموده و ما را از نعمت وجود برخوردار کرده است و براى این که ما انسان‏ها به تکامل و سعادت برسیم بإ؛ششس فرستادن بهترین بندگانش همراه با کتب آسمانى، نعمت خویش را بر ما تمام کرده است. شکر و سپاس نعمت هدایت و دین، که بزرگ‏ترین نعمت الهى بعد از نعمت وجود محسوب مى‏شود، جز با قبول بندگى و عبودیت خدا، که این نیز بالاترین مقام متصور در حق انسان محسوب مى‏شود، تحقق پیدا نمى‏کند.
از طرف دیگر این خداى متعال است که بر انسان‏ها منت دارد که نعمت خویش را در حق آنها تمام کرده است و هدایت و دین حق را بر آنها فرو فرستاده است. راستى چه اندکند آنها که بى قدرى و ناچیزى خود را بشناسند و به عظمت خدا و بزرگى نعمت‏هایى که براى انسان آفریده است پى ببرند و آن همه لطف و مهربانى خدا را در حق خود درک کنند!
راستى چه قدر زشت و ناپسند و ناسپاسى است که انسان نادان بر خدا منت داشته باشد که هدایت و راهنمایى او را پذیرفته است. غافل از آن که خدا بر ما منت دارد؛ زیرا او ما را به دین حق هدایت کرده است.
قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) مى‏فرماید:

یمنون علیک ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هدیکم للایمان -حجرات، 17.


مردم بر تو منت مى‏نهند که اسلام آورند؟! بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذارید، بلکه این خداست که بر شما منت دارد که شما را به ایمان هدایت کرده است. این شما هستید که باید با بندگى و اطاعت و عبادت، این حق را به طور شایسته ادا کنید، نه آن که به بهانه ایمان آوردن خود رإ؛ص‏ص‏ف صاحب حق بدانید و از خداى متعال طلبکار باشید. بنابراین در بینش دینى، اصل بر بندگى و عبودیت و تسلیم در مقابل خداست، نه بر منیت و روح استکبارى در مقابل خدا. پیامبر صلى الله علیه و آله داشتن روحیه منیت و استکبارى به جاى آن که خدا را بر نعمت دین و هدایت شکر گزار باشند و از او به خاطر دین حق ممنون باشند، بر خدا منت دارند که دین را پذیرفته‏اند و خود را صاحب حق و طلبکار خدا مى‏دانند و از خدا (از موضع طلبکارانه) انتظار پاداش و رحمت دارند! همچنین در قبال ایمان آوردن خود را مستحق هیچ نوع مجازاتى نمى‏دانند. هر چند خداى متعال هیچ مجازاتى را بدون دلیل بر بنده‏اى روا نمى‏دارد، لکن پیامبر (ص) داشته چنین روحیه‏اى را فتنه در دین مى‏داند؛ زیرا صاحبان چنین روحیه‏اى، آن جا که رعایت دستور دینى با خواسته‏هاى نفسانى آنها سازگارى ندارد به راحتى با توجیهات نابجا در صدد فریب خویش و دیگران بر مى‏آیند. بنابراین، داشتن روحیه استکبارى مذکور در مقابل خدا با حقیقت دین و روح اسلام، که چیزى جز تسلیم در مقابل دین خدا نیست، ناسازگار است.

3- توجیهات دروغین؛ خطرناک‏ترین فتنه‏


خطرناک‏ترین فتنه در دین، که پیامبر صلى الله علیه و آله را نگران کرده و با در میان گذاشتن آن با حضرت على علیه‏السلام مردم را بدان هشدار داده است فتنه و توطئه تحریف در دین و تحلیل محرمات الهى در مقام اعتقاد است. هر چند عدم رعایت احکام شریعت در مقام عمل و داشتن روحیه استکبارى در مقابل خداوندى پروردگار، گناهى بس بزرگ است، لکن خطرناک‏تر از آن این است که انسان در صدد برآید براى گناهان و اعمال ضد دینى خود توجیهات واهى و دروغین دست و پا کند و به خواسته‏هاى نفسانى خود رنگ دین و شریعت بزند.
در این صورت شیطان با تمام قوا به کمک دنیاپرستان به ظاهر مسلمان مى‏شتابد تا آنها را در القاى شبهات و تحریف احکام دین یارى رساند.
پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید فتنه جویان براى تأمین خواسته‏هاى نفسانى خود با توسل به شبهات و توجیهات دروغین و تخیلات واهى در صدد برمى‏آیند تا محرمات الهى را حلال نمایند و با دین خدا بازى کنند.
آنچه تذکر آن ضرورى مى‏نماید و پیامبر نیز در بیان وظیفه حضرت على علیه‏السلام در مقابل فتنه‏ها و فتنه گران، بدان توجه مى‏دهد مساله تداوم چنین فتنه‏گرى‏هاى است که تا ظهور حضرت صاحب الامر، امام زمان علیه‏السلام ادامه دارد، آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان حلال کردن شراب به بهانه این که شراب همان کشمش حلال است یا حلال دانستن رشوه به بهانه هدیه، و یا حلال دانستن ربا خوارى به بهانه خرید و فروش، بیان کردند تنها نمونه‏هایى از انواع فتنه‏هایى است که در دین واقع مى‏شود نه این که مساله فقط به همین موارد ختم شود.
امروز نیز کسانى در میان مسلمانان زندگى مى‏کنند و به حسب ظاهر مسلمانند و هرگز خود را از رقبه اسلام خارج نمى‏دانند اما به لحاظ روحى چنان نیستند که احکام الهى را از روى طوع و رغبت پذیرا باشند اینان که بعضا داراى موقعیت اجتماعى نیز هستند از سویى تحت تاثیر فرهنگ غرب خود باختگى شده‏اند و از هویت دینى خود فاصله گرفته‏اند و از طرفى اطلاعات آنها از معارف دین ناکافى است در این حال اى افراد بى آن که کمترین صلاحیت اظهار نظر در باب مسائل تخصصى دین را داشته باشند و در مقام قضاوت مى‏نشیند و گاه تحت تاثیر القائات شیطان و تشویق دشمنان دین قرار مى‏گیرند و خواسته یا ناخواسته چنان سخن مى‏گویند که جز به معناى انکار دین خارج شدن از رقیه اسلام نیست، براى مثال اگر کسى بگوید قوانین اسلام اختصاص به زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احکام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بیست و یکم، قرآن و احکام اسلام براى اداره جامعه کافى نیست و باید احکام و دستورات آن را طبق صلاحدید و خواست انسان‏ها تغییر داد، یا این که کسى بگوید مردمان قرن بیست و یکم پیامبرى متناسب با زمان خود نیاز دارند، چنین سخنانى هر چند به معناى انکار دین تلقى مى‏شود؛ لکن خود این سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحیح از دین و احکام آن است. بجاست صاحبان چنین تفکراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خویش توجه کنند. در آن صورت شاید از گفتن سخنانى که بوى فتنه در دین از آن مى‏آید پرهیز کنند و خود را از دام شیطان و دشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.




تاریخ : شنبه 91/12/26 | 1:26 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
تاریک کردن فضا به منظور گمراه کردن افکار عمومى‏

از آنچه تاکنون بیان شد دریافتیم که راه کارهاى دشمنان دین و قرآن در فتنه و هجمه نظامى، با نحوه مقابله آنها در شکل تهاجم و فتنه فرهنگى به کلى متفاوت است. گفته شد آنها در جریان فتنه فرهنگى بر خلاف تهاجم نظامى هرگز به طور آشکار خود را در موضع انکار دین و مخالفت با فرهنگ دینى مردم نشان نمى‏دهند و به طور آشکار اعتقادات قلبى خود را ابراز نمى‏کنند. چرا که در آن صورت کسانى که سخنان آنها را مى‏شنوند با تامل در سخنان آنها یا آن را مى‏پذیرند یا به بطلان آنها پى مى‏برند و در هر حال در صورت قبول عقاید باطل آنان، گمراهى حاصل، از روى علم و آگاهى است و آنچه اتفاق افتاده، تحت عنوان فتنه قرار نمى‏گیرد؛ زیرا گمراه کردن از طریق فریب و با تحریف افکار صورت نگرفته است. آنچه امروزه به عنوان فتنه فرهنگى در جامعه ما وجود دارد و دشمنان قرآن و فرهنگ دینى، با جدیت تمام، از طریق تهاجم فرهنگى در حال انجام آن هستند این است که جو فرهنگى جامعه را به گونه‏اى آشفته و تیره و تار کنند که مردم و به خصوص طبقه جوان در حال تحصیل، قدرت تشخیص حق و باطل را از دست بدهند و به طور ناخودآگاه در دام افکار و اعتقادات باطل و منحرف آنها گرفتار آیند. طبیعى است که اگر قشر تحصیل کرده یک کشور دچار انحراف فکرى شد زمینه گمراهى و انحراف افکار عمومى آن جامعه نیز فراهم خواهد شد، که اذا فسد العالم فسد العالم.
بنابراین فتنه فرهنگى مذکور که پیامبر (ص) بدان هشدار دادند از خطرناک‏ترین امورى است که سعادت دنیا و آخرت مردم را تهدید مى‏کند.
به نظر مى‏رسد براى مقابله با چنین خطرهایى، دولت اسلامى باید چنان از نظر قدرت بیان حقایق دین و نشر فرهنگ و معارف قرآن قوى باشد و نظام آموزشى از دبستان تا دانشگاه و تمام مراکز فرهنگى کشور را تحت نظارت دقیق بگیرد، که بدخواهان و دشمنان اسلام قادر نباشند با مشوش کردن فضاى فرهنگى، دیگران را گم راه کنند.
از طرف دیگر، اساسى‏ترین وظیفه عالمان دینى نیز روشنگرى مردم -به خصوص طبقه جوان جامعه که از معارف دینى و علوم قرآنى آگاهى کافى ندارند - و مقابله با فتنه فرهنگى است. این آشنایان به علوم دینى هستند که موظفند با روشنگرى، مردم و نسل جوان را از خطرات فرهنگى و توطئه دشمنان دین، آگاه کنند و آنان را از دام‏هاى شیطانى برحذر دارند. این مردم متدین هستند که مى‏توانند با پشتیبانى از عالمان دینى متعهد، آنها را در انجام رسالت بزرگشان در هدایت جامعه یارى کنند.
چنان که در ابتداى کتاب ذکر شد در این قسمت به ذکر علل و انگیزه‏هاى مخالفان فرهنگ دینى از منظر على علیه‏السلام در نهج‏البلاغه مى‏پردازیم. در این جا ابتدا به معرفى افراد مذکور از دیدگاه حضرت على مى‏پردازیم و سپس بحث را با بیان علل و انگیزه‏هاى افراد مذکور در مخالفت با فرهنگ دینى و آموزه‏ها و دستورات قرآن به پایان مى‏بریم.




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 8:27 عصر | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
تحریف کنندگان معارف دین از دیدگاه على علیه‏السلام‏

امام على علیه‏السلام کسانى را که در صدد تحریف حقایق دین و افساد فرهنگ دینى مردم هستند، جاهلان عالم نما مى‏خواند. حضرت مى‏فرمایند: و آخر قد تسمى عالما لیس به؛ در مقابل پیروان راستین‏-نهج‏البلاغه، خطبه 86. قرآن، گروه دیگرى هستند که گاه در میان جامعه عالم و دانشمند تلقى مى‏شوند، در حالى که از علم بهره‏اى ندارند. اینان با سوء استفاده از عناوین عاریتى و بدون واقعیت، مردم را گم‏راه مى‏کنند. ممکن است این سوال براى خوانندگان مطرح شود که پس آنچه اینان با نام مطالب علمى و دینى بیان مى‏کنند، چیست؟ آنان که خود، سخنان خویش را فهم و برداشت از دین و قرآن بیان مى‏کنند. حضرت على علیه‏السلام در جواب مى‏فرمایند: فاقتبس جهائل من جهال؛ اینان آنچه را با نام مطالب علمى و-همان.
?
برداشت‏هاى خود از دین بیان مى‏کنند و به بهانه قرائت‏هاى مختلف از دین در صدد تحمیل عقاید باطل به دین بر مى‏آیند جهالت‏هایى است که از انسان‏هاى جاهل و نادان دیگرى گرفته‏اند و به اسم معارف دینى و مطالب علمى بیان مى‏کنند. شاید شما تعجب کنید که چگونه ممکن است کسانى جهل و نادانى را از دیگرى اقتباس کنند! اقتباس جهل و نادانى از دیگرى یعنى چه؟! براى آن که به اعجاز کلام حضرت واقف شویم و بر مسوولیت خود نسبت به روشنگرى در مقابل منحرفان از حق بیش از پیش واقف گردیم، به نمونه‏اى از اقتباس جاهل‏هاى عالم‏نما از جهالت‏ها و نادانى‏هاى دیگران، که امروزه با نام ره آوردهاى علمى بیان مى‏شود، اشاره مى‏کنیم.
امروزه در غرب این تفکر فلسفى رواج دارد که حصول علم براى انسان غیر ممکن است و بشر باید در همه چیز شک داشته باشد و هرگز به مطلبى یقین پیدا نکند. طرفداران این تفکر معتقدند اگر کسى بگوید من به مطلبى یقین دارم نشانه نفهمى و حماقت اوست، زیرا علم به چیزى ممکن نیست. آنان با افتخار به این شک و جهل خویش مى‏گویند علامت علم و دانش و خردمندى این است که انسان به هیچ مطلبى اعم از دینى و غیر دینى علم و یقین پیدا نکند. چنین سخنان سخیفى از حدود یکصد سال پیش در میان اروپاییان مطرح شده و قبل از آن نیز مبناى فکرى شکاکان بوده است. امروزه در جامعه ما نیز کسانى با مبنا قرار دادن سخنان جاهلانه آنها در صددند تا با تشکیک در معتقدات دینى مردم، به بهانه این که ما در هیچ زمینه‏اى نمى‏توانیم معرفت یقینى پیدا کنیم، آنها را در اعتقادات دینى خود سست کنند و به مقاصد و هواهاى نفسانى خود جامه عمل بپوشانند. جالب آن که آنها این سخنان را به اسم مطالب علمى بیان مى‏کنند و انتظار دارند مردم فهیم و نکته سنج ما آنها را بپذیرند.
حضرت على علیه‏السلام به وجود چنین انسان‏هاى شیطان صفت در طول تاریخ اشاره مى‏کنند و مى‏فرمایند:

فاقتبس جهائل من جهال و اضالیل من ضلال -نهج‏البلاغه، خطبه 86. آنان از یک دسته گمراه و نادان مطالب جهالت‏آمیزى اقتباس مى‏کنند و آنها را به اسم سخنان علمى بیان مى‏کنند. سخن علمى آنها این است که در همه چیز باید شک کرد و بشر نباید به چیزى علم و یقین پیدا کند! در امور دینى هر کس هر چه مى‏فهمد، همان حق است! زیرا اصلا حق و باطل وجود ندارد! هیچ ملاکى براى حق و باطل، جز فهم شخصى هر کس وجود ندارد!
و نصب للناس اشراکا من حبائل غرور و قول زور -2و3 - نهج‏البلاغه، خطبه 86.


این دسته گمراه و نادان و این جاهلان عالم نما دام‏هایى از ریسمان‏هاى فریب و گفتار دروغ براى مردم گسترانیده‏اند و آنها را با گفتار و اعمال نادرست خود فریب مى‏دهند.
قد حمل الکتاب على آرائه اینان قرآن کریم را به راى خویش تفسیر و-
آیات آن را بر اندیشه‏هاى خود حمل مى‏کنند و حق را بر طبق خواهش‏ها و امیال نفسانى خود قرار مى‏دهند.
آن گاه حضرت شیوه‏هاى تبلیغاتى این افراد را مورد توجه قرار مى‏دهند و مى‏فرمایند آنها براى جلب توجه مردم و جذب دیگران، مردم را از گناهان کبیره و پیامدهاى سوء اعمال و رفتارشان ایمن مى‏گردانند و هیبت و عظمت گناهان کبیره را در نظر مردم مى‏شکنند و مردم را به انجام آنهإ؛ضض0گ تشویق مى‏کنند و ارتکاب جرایم و معاصى را در نظر مردم بى اهمیت و آسان جلوه مى‏دهند. اینان در واقع با این حرمت‏شکنى‏ها غیرت دینى و خداترسى را در مردم تضعیف مى‏کنند. حضرت مى‏فرمایند این افراد در بحث و گفتگو چنین اظهار مى‏کنند که ما از ارتکاب شبهات بر حذر هستیم و از گفتن سخنان و احکام مشکوک و مشتبه خوددارى مى‏کنیم؛ در حالى که چون از احکام و موازین شرع و دین بى اطلاعند، در گرداب شبهات گرفتارند. در مقام سخن، چنین اظهار مى‏کنند که ما از بدعت‏ها و احکام خلاف دین کناره مى‏گیریم، و حال آن که در میان بدعت‏ها آرمیده‏اند و هر سخنى که در باب دین مبتنى بر راى خویش مى‏گویند، بدعت است. چنین انسان‏هایى هر چند به صورت انسانند لکن قلب و روح آنها قلب و روح حیوان است؛ چرا که باب هدایت را نمى‏شناسند تا هدایت شوند و باب گمراهى و ضلالت را نیز نمى‏شناسند تا از آن بپرهیزند. این افراد مرده‏هایى در میان زنده‏ها هستند.
آن گاه حضرت مردم را مورد خطاب قرار مى‏دهند و مى‏فرمایند بعد از روشن شدن حق و باطل و شناختن طرفداران هر یک، و در حالى که پرچم‏هاى حق برپاست و نشانه‏هاى آن آشکار و هویداست به کجا مى‏روید؟! چرا در حالى که صراط مستقیم هدایت و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله در میان شماست و مى‏توانید از انوار هدایت ائمه علیهم‏السلام بهره‏مند شوید، خود را از علوم اهل بیت محروم کرده و حیران و سرگردانید؟
قرآن کریم با بیانى بسیار شدیدتر از بیان حضرت على علیه‏السلام از این جاهلان عالم‏نما نام مى‏برد و مردم را از فریب کارى آنها برحذر مى‏دارد و مى‏فرماید:

و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیاطین الانس و الجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون -انعام، 112.


و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان‏هاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آنها به بعضى، براى فریب (یکدیگر)، سخنان آراسته القا مى‏کنند؛ و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنین نمى‏کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏سازند واگذار.
دشمنان پیامبران و مخالفان هدایت الهى هر چند در ظاهر و به صورت، انسانند، لکن از آن جا که تمام فعالیت‏هاى آنها نتیجه‏اى جز گمراه کردن دیگران و محصولى جز القاى شبهات و در نتیجه تضعیف اعتقادات دینى مردم و مقابله با هدایت الهى ندارد قرآن آنها را شیاطین انس معرفى مى‏کند و مردم را از پیروى آنها برحذر مى‏دارد.




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 8:24 عصر | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
برخورد دنیا پرستان مسلمان نما با قرآن‏

کسانى که از نظر ایمان به خدا و لوازم آن چندان قوى نیستند و آن طور که شایسته و بایسته است ایمان در قلب و روح آنها رسوخ نکرده است، در مقام تعارض بین خواسته‏هاى نفسانى و خواسته خدا و ارزش‏هاى دینى، به دین و ارزش‏هاى دینى روى خوش نشان نمى‏دهند، و از نظر روحى متمایلند که احکام و ارزش‏هاى دینى را طبق میل خود و در جهت هواهاى نفسانى‏شان تفسیر و توجیه کنند. و اگر تفسیر دین و قرآن طبق هواهاى نفسانى آنها مجاز باشد، براى این گروه بسیار خوشایند خواهد بود؛ چرا که از یک طرف به خواهش‏هاى نفسانى خود رسیده‏اند و از طرف دیگر به ظاهر از رقبه اسلام خارج نشده‏اند و از مزایاى مسلمان بودن در جامعه اسلامى بهره‏مند هستند. همچنین طبیعى است کسانى که ایمان و تقوا در جان و روح آنها رسوخ نکرده است و چندان پاى‏بند ارزش‏هاى دینى و احکام الهى نیستند نیز از چنین برداشت‏هایى از دین و قرآن استقبال کنند و از کسانى که دین و قرآن و ارزش‏هاى دینى را طبق خواسته‏هاى نفسانى آنها تفسیر و توجیه مى‏کنند پیروى نمایند و آنها را الگوى خود قرار دهند و از آنان تعریف و تمجید کنند. نیز طبیعتا چنین کسانى، با آن دسته از عالمان دینى که قرآن و احکام را آن چنان که هست و بدون در نظر گرفتن خوشایند و سلیقه افراد و مردم تفسیر و تبیین مى‏کنند میانه خوبى ندارند.
با کمال تاسف امروزه شاهدیم کسانى به بهانه قرائت‏هاى مختلف از متون دینى در صددند تا به خواسته‏ها و امیال نفسانى خود رنگ دینى بزنند و براى رسیدن به اغراض دنیوى خود با دین خدا و قرآن کریم بازى مى‏کنند.
حضرت على علیه‏السلام با پیش بینى وضعیت مذکور، از غربت قرآن در زمان خود و در آخرالزمان شکوه مى‏کند و مى‏فرماید:

الى الله من معشر یعیشون جهالا یموتون ضلالا و لیس فیهم سلعه ابور من الکتاب اذا تلى حق تلاوته و لا سلعه انفق بیعا و لا اعلى ثمنا من الکتاب اذا حرف عن مواضعه -نهج‏البلاغه، خطبه 17.


از جمعیتى که در جهالت زندگى مى‏کنند و در ضلالت و گمراهى مى‏میرند نزد خداوند شکوه مى‏کنم. جمعیتى که اگر قرآن در بین آنها بحق تفسیر شود، کسادترین کالا و بى‏مشترى‏ترین متاع است و اگر به راى تفسیر شود و از مواضع واقعى خودش تحریف گردد، از گران بهاترین و ارزشمندترین اشیاست.
همچنین آن حضرت درباره جایگاه قرآن و معارف دین در میان مردم آخرالزمان مى‏فرمایند:

و انه سیاتى علیکم من بعدى زمان لیس فیه شى‏ء اخفى من الحق و لا اظهر من الباطل و لا اکثر من الکذب على الله و رسوله ولیس عند اهل ذلک الزمان سلعه ابور من الکتاب اذا تلى حق تلاوته و لا انفق منه اذا حرف عن مواضعه و لا فى البلاد شى‏ء انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر فقد نبذ الکتاب حملته و تناساه حفظته فالکتاب یومئذ و اهله طریدان منفیان و صاحبان مصطحبان فى طریق واحد لا یوویهما موو فالکتاب و اهله فى ذلک الزمان فى الناس و لیسا فیهم و لیسا معهم، لان الضلاله لا توافق الهدى و ان اجتمعا فاجتمع القوم على الفرقه و افترقوا عن الجماعه کانهم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم. -نهج‏البلاغه، خطبه 147.


بسیار شایسته و ضرورى است که جامعه و مردم ما این پیشگویى‏هاى قرآن و نهج‏البلاغه درباره آیندگان و اوضاع و احوال دینى را مورد توجه قرار دهند و وضع فرهنگى حاکم بر جامعه خود را نیز مورد مطالعه قرار دهند و آن را با این پیش‏گویى‏ها مقایسه نمایند تا خداى ناکرده اگر وضعیت دینى جامعه را در جهت نامطلوب مى‏بینند، احساس خطر کنند و در صدد اصلاح فرهنگ دینى جامعه برآیند. مردم در هر زمان باید با تبعیت و پیروى از ولى فقیه و علما و بزرگان دینى در صدد حفظ و حراست از مرزهاى عقیدتى و ارزش‏هاى دینى خود باشند و با الگو قرار دادن قرآن، خود را از فتنه‏هاى آخرالزمان در امان بدارند و از این که مصداق چنین پیشگویى‏هایى قرار بگیرند نگران و برحذر باشند. به هر حال امیرالمومنین علیه‏السلام چنین پیشگویى مى‏کند که: زمانى بعد از من خواهد آمد که در آن زمان چیزى مخفى‏تر از حق و چیزى مشهورتر از باطل نیست. در آن زمان دروغ و افترا بر خدا و پیامبرش از بیشترین امورى است که جاهلان عالم‏نما و منافقان دنیاپرست براى رسیدن به اهداف خود به کار مى‏گیرند.