سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 91/9/20 | 11:39 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

رسول اکرم(ص)فرمودند:دوستی خداوحب دنیاهرگزدریک دل جمع نمی شوند.




تاریخ : دوشنبه 91/9/20 | 6:38 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)فرمودند:چه بسیارکلامی که پاسخش سکوت است.




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 10:14 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)فرمودند:بزرگترین ثواب،ثواب انصاف است.




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 2:59 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

گفتار سیّد علیخان مدنى کبیر درباره صحیفه‏

محقّق علیم و حکیم خبیر: سیّد علیخان کبیر رحمه الله علیه در کتاب «ریاض السّالکین‏     در معرّفى صحیفه کامله سجّادیّه چنین مى‏فرماید:

وَاعْلَمْ أنَّ هَذِهِ الصَّحیفَةَ الشَّریفَةَ عَلَیْهَا مَسْحَةٌ مِنَ الْعِلْمِ الإلَهِىِّ، وَ فِیهَا عَبْقَةٌ مِنَ الْکَلَامِ النَّبَوىِّ. کَیْفَ لَا وَ هِىَ قَبَسٌ مِنْ نُورِ مِشْکَوةِ الرِّسَالَةِ، وَ نَفْحَةٌ مِنْ شَمِیمِ رِیَاض‏الإمَامَةِ، حَتَّى قَالَ بَعْضُ الْعَارِفِینَ: إنَّهَا تَجْرِى مَجْرَى التَّنْزِیلَاتِ السَّمَاوِیَّةِ، وَ تَسِیرُ مَسِیرَ الصُّحُفِ اللَّوْحِیَّةِ وَ الْعَرْشِیَّةِ، لِمَا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ مِنْ أنْوَارِ حَقَائقِ الْمَعْرِفَةِ وَ ثِمَارِ حَدَائقِ الْحِکْمَةِ. وَ کَانَ أخْیَارُ الْعُلَمَاءِ وَ جَهَابِذُ الْقُدَمَاءِ مِنَ السَّلَفِ الصَّالِحِ یُلَقِّبُونَهَا بِزَبُورِ آل مُحَمَّدٍ وَ إنْجِیلِ أهْلِ الْبَیْتِ:.

قَالَ الشَّیْخُ الْجَلِیلُ مَحَمَّدُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ شَهْرَآشُوبٍ فِى «مَعَالِمِ العُلَماءِ» فِى تَرْجِمَةِ الْمُتَوَکِّلِ بْنِ عُمَیْرٍ: رَوَى عَنْ یَحْیى بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِىٍّ علیه السّلام دُعَاءَ الصَّحِیفَةِ وَ تَلَقَّبَ بِزَبُورِ آل مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله و سلّم‏- انتهى‏

. وَ أمَّا بَلَاغَةُ بَیَانِهَا وَ بَراعَةِ تبْیَانِها فَعِنْدَهَا تَسْجُدُ سَحَرَةُ الْکَلَامِ، وَ تَذْعَنُ بِالْعَجْزِ عَنْهَا مَدَارَة الاعْلَامِ، وَ تَعْتَرِفُ بِأنَّ النُّبُوَّةَ غَیْرُ الْکِهَانَةِ وَ لَا یَسْتَوِى الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ فِى الْمَکَانَةِ؛ وَ مَنْ حَامَ حَوْلَ سَمَائِهَا بِغَاسِقِ فِکْرِهِ الْوَاقِبِ رُمِىَ مِنْ رُجُومِ الْخِذْلَانِ بِشِهَابٍ ثَاقِبٍ.

حَکَى ابْنُ شَهْرَآشُوبٍ فِى مَنَاقِبِ آلِ أبیطَالِبٍ:: إنَّ بَعْضَ الْبُلَغَاءِ بِالْبَصْرَةِ ذُکِرَتْ عِنْدَهُ الصَّحِیفَةُ الْکَامِلَةُ، فَقَالَ: خُذُوا عَنِّى حَتَّى امْلِىَ عَلَیْکُمْ مِثْلَهَا، فَأخَذَ الْقَلَمَ وَ أطْرَقَ رَأسَهُ فَمَا رَفَعَهُ حَتَّى مَاتَ. وَ لَعَمْرِى لَقَدْ رَامَ شَطَطاً فَنَالَ سَخَطاً.

«بدانکه: تحقیقاً بر این صحیفه شریفه اثر بارزى است از علم إلهى، و در آن رائحه و بوى عطرى است از کلام نبوى. و چگونه این طور نباشد در حالى که آن شعله‏اى است از نور مشکوة رسالت و وزش هواى عطرآگینى است از بوى جان پرور باغهاى امامت تا به جائى که بعضى از عارفان درباره آن گفته‏اند: صحیفه سجّادیّه در همان مجراى الهامات و وحیهاى آسمانى، و در همان منهج و مسیر صحیفه‏هائى است که به صورت لوح از عرش حضرت بارى نازل مى‏شده است، به جهت آنکه مطالبى که در آن مندرج مى‏باشد مشتمل است بر أنوار حقایق معرفت، و میوه‏هاى شیرین باغها و بستانهاى حکمت. و علماء أخیار، و صرّافان و ناقدان‏     قُدَما از پیشینیانِ اهل صلاح به آن لقب زبور آل محمّد داده و انجیل اهل بیت مى‏گفته‏اند.

شیخ جلیل و بزرگوار محمّد بن على بن شهرآشوب در «معالم العلماء» در ترجمه احوال متوکّل بن عُمَیر ذکر کرده است که: وى دعاى صحیفه را که ملقَّب به زبور آل محمّد است، از یحیى بن زید بن على علیه السّلام روایت نموده است.- تا اینجا کلام او به پایان رسید.

و امّا بلاغت بیان و برترى گفتار صحیفه به حدّى است که: سخنوران ساحر و فصیحان و ادیبان سحرانگیز باید در برابر آن به سجده درآیند، و سران و سروران دانشمند از آوردن مثل آن به عجز و ناتوانى معترفند و اقرار نمایند که: نبوّت غیر از کهانت مى‏باشد؛ و حقّ و باطل در یک مرتبه و یکسان نمى‏باشند. و کسى که بخواهد در اطراف و جوانب آسمان بلند و درخشان آن گردشى کند و چرخى بزند با فکر ظلمانى و اندیشه تاریک خود که داخل در کسوف جهل و خسوف نادانى فرو رفته است، با تیرهاى خِذلان و سهام نکبت و سرافکندگى روبرو شده، ستارگان نورانى و متحرّک آسمان علم و شِهاب ثاقِب درایت و معرفتْ او را با تیر هلاکت هدف گرفته، محو و نابود مى‏گردانند.

ابن شهرآشوب در کتاب «مناقب آل أبى طالب:» حکایت نموده است که: چون نزد بعضى بلغاء بصره سخن از صحیفه کامله به میان آمد، گفت: اینک بگیرید از من که من مثل آن را براى شما املاء و انشاء مى‏کنم. وى قلم را به دست گرفت و سرش را پائین آورد که بنویسد؛ دیگر نتوانست سرش را بلند کند تا اینکه بمرد. و به جان خودم قسم، او در گفتارش افراط نمود و از حقّ بدور افتاد پس سخط إلهى به وى رسید.»

محدِّث قمّى؛ چون نقل کرده است که به صحیفه لقب انجیل اهل بیت و زبور آل محمّد: را داده‏اند و به آن‏ اخْتُ الْقُرْآن‏ گفته مى‏شود، و در دنبالش قضیّه عالم بصرى و مردنش را در برابر عجز از امکان آوردن مثل صحیفه ذکر نموده است،

گوید: سیّد محمّد بن على بن حیدر موسوى در کتاب «تَنْبیه و سَنِ الْعَیْن» در حقّ صحیفه کامله مى‏گوید: این همان صحیفه مشهوره‏اى است که در دست مردم بسیار یافت مى‏شود، وَ فِیهَا مِنَ الْبَلَاغَةِ وَ الإخْباتِ‏ مَا یَقَعُ عَنْ مُعَارَضَتِهِ بِمَا یُقَارِبُهُ إلْیَاسُ. «در آن از بلاغت و از دلبستگى و گرایش و اطمینان و تخشّع به سوى خداوند متعال و انکسار و شکستگى در مقابل او چیزهایى است که الیاس پیامبر از معارضه به آوردن چیزى نزدیک به آن (نه عین آن) سقوط مى‏کند و از پا در مى‏آید.»

زیدیّه و امامیّه آن را از رجالشان روایت نموده‏اند، و ابن حَمْدُون ندیم در تذکره عظیمه مشهوره‏اش در میان علماء و ادباء از اهل سنّت و غیرهم بعضى از أدعیه آن را ذکر کرده است.

و شیخ عبد الرّحمن مُرشدى در مصنَّف خود که آن را «بَرَاعَةُ الاسْتِهْلال» اسم گذارده است، دعاى رویت هلال را از آن نقل نموده است.- انتهى کلام صاحب «تنبیه وَ سَنِ العین».

 

 




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 2:24 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)فرمودند:نه به ثروت ورفاه شاد شوو نه ازفقروبلاناراحت،چراکه طلاباآتش امتحان می شودومؤمن بابلاوآزمایش.




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 1:50 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

8 حقیقت کربلا از نگاه رهبر شیعیان بحرین 


  کربلا پاسخ مهم ترین پرسش های ما را درباره زندگی می­دهد و ما را به راه درست راهنمایی می­کند و به اراده و وجدان ما روح حیات و عزت و کرامت و ایستادگی می­بخشد. 

 

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، انچه در پی می آید، ترجمه گفتاری از آیت الله شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین است که قبلا به مناسبت ایام عزاداری حضرت سیدالشهداء ایراد شده است:

کربلا با دو گروه رودرروی خود، مکتبی است لبریز از مواضع حق و باطل، و شاهد راستی و حقانیت و عظمت دین و اهل آن و پستی بدکاران می­باشد. کربلا عرصه ای است سرشار از درس برای کسی که در پی یادگیری زندگی ایمانی و جاودانگی است. درسی که معلمان آن زندگی پرثمری داشتند و کژی های زندگی خود را راست نموده و راه را برای خود و آیندگان روشن نمودند.

کربلا پاسخ مهم ترین پرسش های ما را درباره زندگی می­دهد و ما را به راه درست راهنمایی می­کند و به اراده و وجدان ما روح حیات و عزت و کرامت و ایستادگی می­بخشد.

حقیقت، همنشین امتی اصیل است که گذشته اش از خرافات به دور بوده و در پرتو ثوابت گذشته، آزاد از قیود زمان و مکان از گمراهی به دور بوده است.

گذشته ای که معصومان علیهم السلام برای ما ساخته اند، گذشته ای است که کلیات و ثوابت و ضوابط آن برای ما ملاک و معیار است و هیچ جهل و شیطان و هوا و هوس و کوتاهی و گمراهی به آن راه نیافته است. اما در مورد متغیرات، با آنکه این معصومان در این امور هیچ اشتباهی مرتکب نشده اند با این حال مواضع آنها درباره این امور، ممکن است تکلیف ما درباره اینگونه مسایل با تغییر زمان و مکان، تغییر کند و به همین خاطر است که این امور همواره قابلیت پذیرش اجتهاد را دارند.

کسانی که در زمان های مختلف و در غیاب معصوم علیه السلام، امتداد و جهت صحیح اسلام را مشخص می­کنند مسلمانانی هستند فقیه و پرهیزگار که به تغییرات زمان و مکان واقفند و تفاوت میان ثابت و متغیر را می­دانند و می­توانند با توجه به اطلاعات و علومی که در اختیار دارند در مورد حقیقت اسلام نظریه پردازی کنند.

زنده نگاه داشتن عاشورا نیز یک عمل تعبدی صرف نیست که میزان تاثیر آن بر واقعیت موجود مد نظر نباشد. به همین سبب باید میان شیوه و ابزار این عزاداری و واقعیت موجود و مقتضیات زمان، تناسب برقرار باشد تا تاثیر کمّی و کیفی مورد نظر از آن حاصل شود و تاثیرات منفی بر اهداف مورد نظر از آن نگذارد. به همین جهت باید در شیوه های عزاداری و ابزارهای آن دقت شود تا مورد تایید شرع بوده و از اموری که به سود اسلام نیست به دور باشد تا چه رسد به اینکه این عزاداری ها موجب انحراف از پیام رسالت بشود.

از جمله ثوابت کربلا که باید مد نظر ما باشد عبارتند از:

1. پذیرفتن مسؤولیت اصلاح و تغییر فساد امت و کوتاهی نکردن در انجام این وظیفه. سیره مستمر معصومان علیهم السلام شاهد انجام این وظیفه است به گونه ای که تمام معصومان چنین سیره ای داشته اند و حتی یک مورد نقض و مخالف این مطلب در سیره آنها به چشم نمی­خورد. علاوه بر این، نصوص متواتره مکتوب و غیر مکتوب دال بر وجوب این امر می­باشد. و سخنان و مواضع امام حسین علیه السلام سرشار از این جهت گیری است و ایشان رساترین دروس را با گفتار و رفتار خویش در این زمینه به ما آموخته است.

2. هدف دائمی کربلا اصلاح همه انسان ها و تمام ابعاد زندگی آنها است و اصلاحات جزئی که زمینه ساز این اصلاح کلی باشد و غفلت از این امور جایز نیست. در اینجا اشاره می­کنیم به این سخن امام حسین علیه السلام که فرمود: همانا برای اصلاح در امت جدم قیام می­کنم. منظور حضرت از این اصلاح، اصلاح مطلق است نه اصلاح یک جنبه خاص و درمان یک مشکل خاص. و اگر ایشان در قیام خود قصد اصلاح انحراف سیاسی موجود را داشت به خاطر مقدمه بودن این اصلاح برای اصلاحات کلی و فراگیر بود.

3. منشأ و شعار و ابزار و روش اسلامی "رضایت خداوند در رضایت ما اهل بیت است".

4. اسلام از همه چیز برتر است و بالاتر از هر شخصیت و هر خاندانی است. این حسین بود که در کربلا خود و خانواده خود را فدا کرد. حسینی که تنها فرزند رسول خدا(ص) بر روی زمین بود و امام معصومی بود که تمام جهان محتاج او بود و خاندان او نیز که در راه اسلام مورد آزار و اذیت و اسارت قرار گرفت، گرامی ترین و پاک ترین خاندان جهان بود.

5. موفقیتی که ما برای آن فداکاری می­کنیم همواره از نوع مادی و زودبازده نیست. حضرت فرمود: هر کس با ما بیاید شهید می­شود و هرکس با ما نباشد پیروز نمی­شود. از جمله دروس ثابت کربلا وحدت امت و مسؤولیت حاضران در قبال آیندگان است.

6. دعوت زیبا و مجادله به بهترین شکل ممکن و گفتگوی آگاهی بخش و هدفمند و همواره اولویت دارد. طبق شواهد تاریخی حسین علیه السلام همواره و حتی در شب عاشورا با عمر بن سعد گفتگو کرد و شماری از یاران بزرگوار ایشان نیز به موعظه و نصیحت طرف مقابل پرداختند.

7. در هیچ زمانی جایز نیست که مسلمانان در برابر فساد سیاسی ساکت بمانند زیرا فساد سیاسی راس همه فسادها است و با فساد سیاسی دیگر اسلام واقعی وجود نخواهد داشت: اگر همچون یزیدی حاکم مسلمانان باشد، باید با اسلام وداع کرد.

8. برای وارد شدن به گروه معارضان تنها همین کفایت نمی­کند که آنها با یک مفسد مخالف هستند، چرا که اگر این گروه، فساد جدیدی را جایگزین آن کنند این مخالفت آنها مطلوب نیست و پیروی از آن هم جایز نیست. مخالفت مطلوب آن مخالفتی است که اوضاع را از فساد به صلاح و سامان برساند: لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا. پس هرگاه مخالف یزید، یک یزید دیگر یا شخصی بدتر از او باشد، چنین مخالفتی مشروع نیست و عمل به آن تکلیف نیست و پیروی از آن هم جایز نیست.

حال که گفتیم اصلاح همواره واجب است، شیوه ابزارهای آن و ویژگی های زمانی و مکانی آن و مقتضیات این ویژگی ها همان متغیراتی هستند که نیازمند اجتهاد است و این، امری است که از معصوم علیه السلام بر جای نمانده مگر ضوابط کلی و عمومی آن.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و ما و برادران و خواهران مؤمن ما را با آنان همراه کن و از دشمنان آنها مگردان و روز قیامت، ما را به همراه آنان به دیدار خود نائل کن و بر ما و تمام اهل ایمان و اسلام و پدر و مادر ما و همسایگان ما و کسانی که بر ما حقی دارند ببخشای، ای بخشنده و مهربان!

 




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 1:48 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

باید بین شبهات و آسیب های عزاداری حسینی تفکیک کنیم

بررسی آسیب‌شناسی عزاداری امام حسین(ع) و توجه به شبهات در راستای پالایش عزاداری اصیل و لزوم توجه به محوریت اشک و ناله و بیان معارف اهل‌بیت در این گونه مجالس از جمله مباحثی است که ...

اشاره؛ بررسی آسیب‌شناسی عزاداری امام حسین(ع) و توجه به شبهات در راستای پالایش عزاداری اصیل و لزوم توجه به محوریت اشک و ناله و بیان معارف اهل‌بیت در این گونه مجالس از جمله مباحثی است که سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد حسینی خراسانی از اساتید حوزه علمیه قم انجام داده است که در ذیل منتشر می شود. حجت‌الاسلام والمسلمین حسینی خراسانی علاوه بر تدریس فقه و اصول علاوه بر حضور در همایش‌های داخلی و بین‌المللی مقالات و پژوهش‌های متعددی در عرصه هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی، حقوق بین‌الملل، صنعت توریسم و ... ارائه داده است. *یک نگاه تاریخی به بحث عزاداری اباعبدالله‌(ع) چه ویژگی‌هایی دارد و تبیین سیر تطور عزاداری حسینی از ابتدا تا کنون به چه شکل است؟ مسئله پیشینه عزاداری حسینی در یک نگاه کلی به دو مرحله قابل تقسیم است گاهی بحث عزاداری به عنوان یک واقعیت مربوط به نظام هستی از جنبه متافیزیکی و عرفانی و معنوی مطرح است که اسناد و مدارک فراوانی در دست می باشد که از زمان حضرت آدم‌(ع) تا خاتم‌(ص) عزاداری بر ماجرای جانسوز عاشورا مورد توجه همه انبیا‌(ع) بوده است به حیثی که با شنیدن ذکر اباعبدالله‌(ع) احساس تاثری به آن بزرگان دست می داده است. روایات موید این مطلب در حد تواتر است که موجب قطع و یقین به وجود چنین جریانی در زندگی انبیا (ع) می‌باشد. از حضرت آدم (ع) تا حضرت رسول اکرم (ص) و از امیرالمومنین (ع) تا حضرت زهرا (س) و امام مجتبی (ع)، مسئله منحصر به فردی وجود دارد که پیش از یک رخدادی همه پیشینیانش، بر یک فرد بگریند و حتی تولد آن فرزند عزیز هم با گریه و اشک همراه باشد که این مسئله در همه اسناد و کتب مهم روایی عامه و امامیه از جمله کتاب «سیرتنا و سنتنا» و «سیرة نبینا و سنته» نوشته علامه امینی هم آمده است که در پاسخ به اشکال جمعی از روشنفکران اهل سنت نسبت به عزاداری حسینی بیان شده است که گفته‌اند این شیوه عزاداری و اشک و آه و ناله که شیعه آن را بنا نهاده چه وجهی دارد که مرحوم علامه امینی‌(ره) در این کتاب به طور دقیق، مستدل، مفصل و بر مبنای اخبار و روایات معتبر، پاسخی در خود به این اشکال آفرینی‌ها داده است. در این سیر تاریخی می‌رسیم به زمان خود حضرت اباعبدالله که در ادامه سیره و بیان پیامبر و سایر معصومین‌(ع) بر مسئله عزداری و اشک ریختن و ذکر مصیبت بر آن حضرت تاکید داشته‌اند و ادامه‌ای بر حرکت تاریخی سایر معصومین‌(ع) بوده است. مثال‌های فراوانی در این حوزه هست و از آن جمله بیان امیرالمومنین‌(ع) در مسیر کوفه به صفین در منطقه کربلا، رسیدند و حضرت در آن وادی به موضوع عاشورا اشاره می‌کنند و با تعابیر مختلف و خطاب به اباعبدالله‌(ع) می‌فرمایند که اینجا محل شهادت توست و بدین شکل بر این امر تاکید می‌نمایند. و نیز در ماجرای معروفی که وقتی امام حسین‌(ع) شاهد شهادت برادرشان بودند، حضرت امام مجتبی‌(ع) خطاب به اباعبدالله‌(ع) فرمودند: یا حسین (ع) چرا بر من گریه می‌کنی؟ اباعبدالله‌(ع) گفتند: چرا گریه نکنم بر فرقت برادری همچون شما؟ امام مجتبی‌(ع) فرمودند: همه عالم باید بر تو گریه کنند یا حسین‌(ع) ! و در همانجا بود که بیان معروف «لایوم کیومک یا اباعبدالله‌» را امام حسن‌(ع) فرمودند. و این مسئله جزو مسایل مسلّم تاریخ و از جمله وقایع متواتر بوده است که عامه و خاصه بدان ایمان داشته‌اند. و مرحوم ابن قولویه قمی در کتاب کامل الزیارات نقل کرده است که بارها پیامبر‌(ص) و امیرالمومنین‌(ع) و فاطمه زهرا‌(س) گریه می‌کردند و در پاسخ به این‌که چرا می‌گریند، می‌فرمودند که ما در غم عزای شما یا اباعبدالله‌(ع) می‌گرییم. این قضیه را می‌توان از جنبه ماورایی، یا غیبی یا عاطفی یا معنوی نگریست و تحلیل نمود. از یک جهت دیگر هم بعد دیگری از ماجرای عزای حسینی مربوط به بعد از شهادت است که در برهه‌ای دیگر و به صورت عینی، پس از وقوع واقعه جانگداز و فاجعه‌بار عاشورا مطرح می‌گردد. و آن عزاداری ائمه‌(ع) در غم جانسوز اباعبدالله‌(ع) در حادثه کربلا که توسط همه حضرات معصومین‌(ع) و در راس همه عقیله بنی‌هاشم حضرت زینب کبری‌(س) به منصه ظهور رسیده است اوج آن هم در ماجرای حرکت کاروان اسرا از کربلا به سمت کوفه و شام است که در همه منابع معتبر آمده و از جمله در تاریخ یعقوبی و نیز متون شیعی که بر طبق آن حضرت زینب‌(س) نگاهی به چهره حضرت سجاد‌(ع) کردند و دیدند بهت عجیبی وجود ایشان را گرفته و حضرت زینب‌(س) احساس کردند که گویا می‌خواهد روح از بدن امام سجاد‌(ع) خارج شود و با بیاناتی تلاش کردند این حالت را بشکنند و آن جملات عجیب و تکان دهنده را فرمودند: که ای یادگار گذشتگان! و ای امید آیندگان! ای یادگار برادرم! چه شده که این حالت را در تو می‌بینم؟! که در اینجا امام سجاد‌(ع) سکوت را شکستند و گفتند: چگونه این حالت حزن و عزا را نداشته باشم در حالی که این صحنه دلخراش و رقت‌انگیز را می‌بینم؟ و در ادامه فرمودند اینجا بدین شکل نخواهد ماند و کربلا تبدیل به کعبه آمال دل‌های شیدا خواهد شد و خاستگاه کانون خداپرستی و عدالت‌خواهی و حریت خواهد شد. باید گفت نقطه عطف بررسی سیر تاریخی عزاداری اباعبدالله‌(ع) بعد از دوران اسارت کوفه و انتقال اسرا به شام و تصمیم خلیفه اموی به برگرداندن اهل‌بیت‌(ع) به مدینه، تقاضای خاندان امام حسین‌(ع) بود که اجازه خواستند تا چند روزی به ندبه و عزاداری بر اباعبدالله‌(ع) بپردازند. و مجلس عزای رسمی حسینی در شام برگزار شد و علیرغم همه محدودیت‌ها، اقامه عزا، برای اولین‌بار، بعد از حادثه، در شام و توسط خود اهل‌بیت‌(ع) و با مدیریت حضرت زینب‌(س) و حضرت سجاد بر پا شد. و با این اقدام نقطه عطفی بر شروع بعد دیگری از امر عزاداری اباعبدالله‌(ع) پس از حادثه عاشورا شکل گرفت. *ویژگی‌های مجالس عزداری زمان ائمه‌اطهار‌(ع) چه بوده است آیا نمادها و نشانه‌های عملی خاصی از این مجالس در شکل و شمایل عزاداری‌ها و نحوه سوگواری‌ها به دست ما رسیده است؟ اجازه دهید بحث قبلی را تکمیل کنم و بعد به این پرسش حضرتعالی برسم. بعد از بازگشت از اسارت هم، مجلس عزا به شکل باشکوفی در بدو ورود اهل‌بیت اباعبدالله‌(ع) به مدینه با خطابه حضرت سجاد‌(ع) برگزار شدکه با شیون و فغان عجیبی همراه بود، این فضا ادامه داشت و با وجود همه محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها، گاه مجالس به صورت خانگی و در خفا، شکل می‌گرفت و ائمه‌(ع) حتی شاعران را دعوت و ترغیب به سرودن اشعار در مدح و مراثی حادثه عاشورا و عزای سید‌الشهدا‌(ع) می‌کردند و این چراغ را روشن و این حرکت را زنده نگاه می‌داشتند و این یک سیره در زمان حیات همه حضرات ائمه‌(ع) بود. اسناد مدارک و روایات فراوانی هم موید همین شکل و شیوه عزاداری در طول زمان حیات ائمه‌(ع) تا زمان حضرت حجت‌(عج) وجود دارد. * این مجالس که در زمان ائمه‌(ع) برگزار می‌شده، چه ویژگی‌های ساختاری و چه نوعی از اجرا و آیین برگزاری داشته است؟ عزاداری در میان شیعه، بعد از عصر غیبت تا به امروز فی‌الجمله از نظر زمانی و از نظر شکلی و ساختاری، ارثی است که از ائمه‌(ع) به شیعه رسیده است. از سیاه‌پوشی «گرفته تا حضور زنان و مردان به صورت تفکیک شده و البته همزمان در مجلس عزا و نیز اقامه عزا» که «شعرخوانی» و « مرثیه سرایی» و «سینه‌زنی» باشد و نیز زمان برگزاری مراسم از ابتدای محرم تا عاشورا و فروکاستن رونق و شکوه پس از تاسوعا و عاشورا همگی جزء میراث عزاداری چه در بعد زمان و چه به لحاظ شکل و شمایل اجرا، از زمان ائمه‌(ع) به ما رسیده است و یادگار آنها است. و این سیره و سنت حضرات معصومین‌(ع) است که به ما رسیده و در منابع معتبر مختلفی هم به ثبت رسیده است. شیخ صدوق در کتاب شریف امالی باب 27 حدیث دوم و پنجم و نیز در عیون الاخبار الرضا‌(ع) دو روایت نقل شده است، حضرت رضا‌(ع) نقل کرده‌اند که وقتی محرم شروع می‌شد حضرت موسی‌بن‌جعفر‌(ع) محزون و غمگین می‌شد و دیگر لبخند بر چهره مبارک ایشان دیده نمی‌شد و هر چه روزهای محرم پیش می‌رفت این حزن و اندوه بیشتر می‌شد تا به اوجش در تاسوعا و عاشورا می‌رسید و این سنت و شیوه و منش همه حضرات ائمه‌(ع) بوده است. البته ذکر مصیبت اباعبدالله‌(ع) به صورت موسمی و مناسبتی در همه ایام سال بوده است و در ایام عزای دیگر حضرات معصومین‌(ع) و یا در رخدادهای مصیبت‌زای دیگر هم امر به گریه بر مصیبت اباعبدالله‌(ع) شده است. خلاصه اینکه این شکل و شیوه برگزاری مراسم و نیز تاکید بر سرودن شعر درباره مراثی و منقبت و عزای حسینی، همگی ریشه در سیره اهل‌بیت‌(ع) دارد. اما نکته اینجاست که بعضی امور با گذشت زمان و بنابر موقعیت فرهنگی و ویژگی‌های قومی و قبیله‌ای در نقاط مختلف عالم ممکن است تغییراتی در نحوه عزاداری پدید آورده باشد، اما اصل موضوع عزاداری و محورهای این نوع سوگواری، میراث زمان ائمه‌(ع) است. * برخی عزاداری‌ها گاه قابل تأمل است و به نظر می‌رسد گاهی دستخوش تغییرات نامطلوب شده است. و برخی اشعار مبتذل و بی‌مایه نیز برخی سبک‌های مداحی موجب انحراف از عزاداری اصیل شده است، با این وضعیت باید چه مواجهه‌ای داشته باشیم و اصلاح این فضا چگونه باید باشد؟ در این خصوص حرف‌های گفتنی نا گفته بسیار است. اولا نسبت به برخی موضع‌گیری‌ها و نظرات و تفکراتی که درباره این موضوع مطرح می‌شود، خیلی موافق نیستم و گاه نظراتی که برای اصلاح و پاسداشت این موضوع مطرح می‌شود، خیلی قابل قبول نیست و آن این‌که ما معتقدیم دین را با همه مظاهر و احکام و فروعش، حادثه عاشورا حفظ کرده است. عاشورا حافظ دین است و اخلاق و فرهنگ و تربیت و سیاست و همه ابعاد زندگی این مردم دیندار، به برکت عاشوار و عزاداری اباعبدالله‌(ع) حفظ شده است. این حادثه منشا حرکت‌های عظیمی بوده است و بخشی از بزرگترین جنبش‌های اجتماعی مردم در طول تاریخ و از جمله نهضت اسلامی خودمان، از این نقطه الهام گرفته است. اگر بناست فرهنگ و هویت و تربیت و سیاست و مشکلات مختلف جامعه‌مان را هدایت کنم و مدیریت موفقی درباره‌اش انجام دهیم، باید با تکیه بر سرمایه عظیم امام حسین‌(ع) و مکتب عاشورا انجام دهیم. زیباترین از این نمی‌شود گفت که «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». و همه ابعاد زندگی و حیات جامعه ما از منطق و استدلال و شریعت و دیانت و سیاست و... باید در مکتب عاشورا و بر مبنای آن، شکل و قوام بگیرد و بر مبنای این الگو جلوه یابد. اما نکته اینجاست که چه چیزی عاشورا را حفظ کرده است؟ این سوالی مهم و مبنایی است. اینکه چه چیزی عاشورا را با همه این ویژگی‌ها حفظ کرده است. آیا منابر و مجالس تفسیر و وعظ و خطابه عاشورا را حفظ کرده؟ این‌ها همه مهم است اما عاشورا را این‌ها حفظ نکرده است بلکه چیزی که عاشورا را حفظ کرده است «اشک و گریه» است. این نه یک بیان و تحلیل انسانی، بلکه برگرفته از متن و نص بیان امام معصوم‌(ع) و شخص حضرت اباعبدالله‌(ع) است که فرمود «انا قتیل العبرة»، من کشته اشک‌ها هستم. در تحلیل این‌که چه چیز عاشورا را حفظ کرده نمی‌توان به تحلیل انسانی اتکا کرد چرا که تحلیل انسانی درصد خطای زیادی دارد و احتمال این‌که راه به خطا ببرد بسیار است پس باید به بیان معصوم که ذره‌ای احتمال خطا در آن نیست، اتکا کرد. خود اباعبدالله‌(ع) در روایاتی پر شمار و به عبارات مختلف که فشرده آنها همین تعبیر «انا قتیل العبره» می‌شود، چگونگی حفظ قیام خویش را بیان فرموده‌اند. در حفظ این قیام در مضمون روایات عناصری دخیلند مثل بکا، تباکی، عبرة، دمعه و... که همگی این‌ها از خانواده اشک و گریه‌اند. مثل فریاد، شیون، ناله و نیاحت که شاید در جای دیگر درست و بجا نباشد ولی در مجلس عزای حسینی این‌ها اصل و متن و اساسند. در احادیث (ع) عاشورا برای حفظ و رونق و توسعه این نهضت، باید از عنصر مقدس «گریه» استفاده کنیم چون اصل است. اگر در این مجالس عزا، تفسیر و احکام و اخلاق و تحلیل‌ سیاسی هم گفته می‌شود که باید گفته شود باید با محوریت عزاداری و گریه بر حسین‌(ع) انجام شود. اگر این عنصر گریه کمرنگ شود و یا نباشد، مجالس عزا، موفق نخواهد بود و از اصالتش و سیره و منش ائمه‌(ع) فاصله خواهد گرفت. مردم از جهت تعلق خاطر و عواطفی که نسبت به اباعبدالله‌(ع) دارند، در این مجالس گریه می‌خواهند کربلا میدان «آتش» است و «عطش». «زان تشنگان هنوز به ایوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا» عطش در حادثه کربلا اصل و محور است مثل «گریه» که آنهم اصل و محور است و تفسیر و اخلاق و احکام و آموزش و... در کنار «گریه» شکل می‌گیرند و ظهور و بروز می‌یابند. حادثه عاشورا را در طول تاریخ و با تمام محدودیت‌ها و مشکلات و سختی‌هایش برای برگزاری مراسم‌ها، این بعد عاطفی و این عنصر اشک، حفظ کرده است. پس مبنا «گریه» است. امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم، روشنگری، هدایت اصلاح امور و... همه جزو اهداف عاشورا است که جز مسلمات است بی‌هیچ تردیدی، بحث در «حفظ قیام» است که در همه ادوار مختلف، آنچه عاشورا را حفظ کرده، همین بعد عاطفی و عنصر اشک و گریه است. اصول و فضایل دیگر باید با محوریت عزاداری و مبنا بودن گریه، مدیریت شود. اما نکته مهمی که در کنار «آسیب‌»‌های عزاداری مطرح است و گاه از نگاه بزرگان و علمای ما مغفول مانده بحث «شبهات» است. این نکته بسیار بسیار مهمی است. ما باید این حادثه عاشورا را حفظ کنیم و حفظ این حادثه هم با حفظ همه نهادهایش از پرچم و علم و کتل گرفته تا سینه‌زنی و زنجیز‌زنی و برپایی خیمه و... امکان‌پذیر خواهد بود. صد البته ممکن است در این مسیر آسیب‌هایی دامنگیر مراسم و مجالس شده باشد، شناسایی و برخورد منطقی و معقول با این آسیب‌ها هم لازم است و البته باید با تکیه بر همین عنصر عاطفه و اشک باشد. ما باید این عرصه را «مدیریت» کنیم و نه مقابله. عقیده من این است که «خیمه خیابانی» جوانان، تقابل با«مسجد» نیست. حضور چشمگیر مردم در خیابان‌ها را نباید به حساب خلوت شدن مساجد بگذاریم، بلکه ما هم باید به این خیل عزاداری‌ در خیابان‌ها بپیوندیم چرا که ماه محرم ماه عزا و فریاد و شیون و عزاداری این‌گونه است و شیوه علمای سلف و بزرگان ما در گذشته هم اینگونه بوده است که گاهی حتی با سروپای برهنه در این برنامه‌ها حضور می‌یافته‌اند. ما نباید به «مقابله» با عزاداری عاطفی و مردمی بپردازیم بلکه باید با آن همراهی محبت‌آمیز کنیم و مدیریتش بنماییم. چه بسا یک مجلس تعزیه‌خوانی از یک محفل سخنرانی تفسیر یک مجتهد، خواهان و مخاطب بیشتری داشته باشد. چرا؟ آنجا مجلس شور و شیون و عزا و عاطفه و اشک و جلوه‌های بصری است و اینجا مجلس فکر و موعظه و بیان صرف. ایام عاشورا و عزاداری هم شرایطش از این جنس است و ما هم به عنوان علماء باید در آن مجلس تعزیه حضور بیابیم و تذکر مصلحانه و اصلاحات مشفقانه‌ما ن را هم با بیانی محبت‌آمیز ارائه دهیم و به اصطلاح مدیریتیش کنیم و نه مقابله چرا که مقابله به نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. خلاصه این‌که در حادثه عاشورا یک مطلب «اصل» است و آن «گریه» است و دیگر امور، بر مبنا و محور این اصل، شکل می‌گیرد. *اتفاقا نبودن گریه و کمرنگ شدن آن، یکی از آسیب‌های مجالس عزاداری امروزی است اما بحث دیگر، شعر است نظر شما در این خصوص چیست. شعر، جایگاه بی‌بدیلی در مجالس عزاداری دارد شعر جایگاه جلوه و ابزار بیان معارف مجالس عزاست. والاترین و بالاترین وسیله برای ابراز عواطف و برترین مولفه سوگواری است اما به نظر می‌رسد در عزاداری‌های به اصطلاح امروزی این عنصر بی‌بدیل، دستخوش آسیب‌ شده و گاه حتی متاسفانه به وادی ابتذال کشیده شده است. من ضمن این‌که همین دغدغه را دارم و راهکارش را هم مشخص کردم. اجازه دهید بحث کوتاهی درباره آسیب‌شناسی مجالس عزاداری داشته باشیم. اما قبل از طرح آسیب‌شناسی، بحث دیگری داریم به عنوان شبهه‌شناسی یعنی هر دوی این‌ها، این سرمایه عظیم و کیان بزرگ و ارزنده اسلامی را تهدید می‌کنند یعنی هم آسیب‌ها و هم شبهه‌ها کیان عزاداری حسینی را تهدید می‌کنند. با این حال من معتقدم اگر بنا باشد اولویت‌بندی کنیم، خطر شبهه‌ها، در اولویت‌ اول است و بعد، خطر آسیب‌ها قرار می‌گیرد. اما این شبهه‌ها چیست؟ روایتی از یکی از شاگردان مرحوم ابن قولویه قمی صاحب کتاب کامل‌الزیارات به عنوان متمم و مستدرک این کتاب در ذیل باب هشتاد و هشت از این کتاب شریف، نقل می‌کند. راوی روایت، حضرت زینب‌(س) از جناب ام‌ایمن از وجود مقدس امیرالمومنین‌(ع) است. بعد از آنکه فاجعه جانسوز پیش آمد و ماجرا به عصر عاشورا رسید، اهل‌بیت‌(ع) و امام سجاد‌(ع) با موقعیت هولناک روبرو شدند حضرت زینب‌(س) با یک مدد غیبی صبورانه و بصیرت‌آمیز حضور یافتند و جملاتی را به امام سجاد‌(ع) عرض کردند که من از پدرم در بستر شهادتشان شنیدم که راجع به این ماجرا گفتند: پیشوایانی از کفر و پیروانی از اهل ضلالت و گمراهی تمام تلاششان را بکار خواهند بست تا قبور آثار شهدای کربلا را محو کنند و نام و یاد و ذکر و خاطره آنها را از تاریخ پاک کنند ولی موفق نخواهند شد تا به این‌جا که می‌‌رسند آقا علی‌(ع) فرمودند: ان ابلیس-لعنةالله تعالی- فی ذلک الیوم یطیر فرحا فیجور الارض... ابلیس که رییس شیطان‌هاست در روز عاشورا از شدت خوشحالی به پرواز درآمده و در کره ارض به همه جا می‌رود و با صدای بلند به شیطان‌ها می‌گوید: ای جمعیت شیطان‌ها ما از ذریه آدم انتقاممان را گرفتیم با کشتن حسین‌بن علی‌(ع) و ادامه می‌دهد که فجعلوا شغلکم تشکیک الناس فیهم و حملهم علی عداوتهم... همه توانتان را بکار بگیرید در جهت ایجاد شک و شبهه. تشکیک راه‌های مختلف و محورهای گوناگونی دارد. از جمله این موارد، حمله و تشکیک نرم‌افزاری و نه سخت‌افزاری و نه از موضع دشمن، بلکه در لباس دوست به محورهای عزاداری و از جمله به موضوع گریه بر امام حسین‌(ع) است. در این زمینه بابیان‌ها و در قالب‌های مختلف‌ در طول دوران‌های گوناگون،‌تشکیک و شبهه‌افکنی‌هایی از سوی افراد مختلف صورت گرفته است آن‌هم با عنوان‌های فریبنده و لغزنده به اعتقاد من، مهم‌ترین حمله‌ها و شبهه‌افکنی‌‌ها نسبت به مقوله‌ گریه بر امام حسین‌(ع) رخ داده است آن هم در قالب‌ها و با ادبیات مختلف و گاه هم فوق‌العاده فریبنده. اول نگاه عرفانی، می‌گویند مگر کشته شدن در راه خدا گریه دارد؟! ما باید به جای گریه، مجلس شادی برای امام حسین‌(ع) تشکیل دهیم! که این نگاه کم هم طرفدار ندارد و در رسانه‌های ما هم عده‌ای بدشان نمی‌آید آن را ترویج کنند! دوم نگاه خیرخواهانه، می‌گویند گریه بر حادثه‌ای که هزار و چهارصد سال از وقوع آن گذشته، امروز چه دردی را درمان می‌کند؟ جز این‌که زخم‌های کهنه را مورد خراش قرار داده و کینه‌های فراموش شده را شعله‌ور کند و وحدت را خدشه‌دار کند. این نظریه هم طرفداران زیادی دارد و در تاریخ هم اسم و ربطشان ثبت شده است. سوم نگاه روشنفکرانه؛ می‌گویند گریه یعنی چه؟! چه فایده‌ای برای آن مترتب است؟! بخصوص وقتی زمینه‌هایش هم وجودداشته باشد مثلا در منا و در موسم حج می‌گویند شیعیان چرا در روز عید قربان، بر حسین‌(ع) اشک می‌ریزند؟! بالاخره عید است یا عزا؟! نگاه چهارم هم نگاه کاملا شیطانی است که عده‌ای رسما فتوی بر حرمت گریه در مجلس عزای حسینی می‌دهند! البته این فتوا از ناحیه برخی که هویتشان دشمنی با حسین‌بن‌علی‌(ع) است چندان غیر منتظره نیست ولی عده‌ای هستند که بعضا عنوان «حجت‌الاسلام » هم بر آنها نهاده‌اند و گروه زیادی هم تحت تاثیر او هستند مثل «غزالی» که همین حرف را درباره گریه زده‌اند که جای تعجب دارد! البته در مورد غزالی سه احتمال مطرح است: اول این‌که این حرف‌ها را از روی تقیه زده باشد و به آن اعتقاد نداشته باشد و شرایط مجبورش کرده باشد که چنین بگوید از روی ترس. دوم این‌که از روی طمع این ‌حرف‌ها را گفته باشد و نه از روی باور. طمع جاه و مقام و ریاست او را به گفتن چنین حرفی کشانده باشد برای حفظ موقعیت. احتمال سوم اما این است که شاید این باور غزالی است که فتوی می‌دهد حرام است بر واعظان که بر بالای منبر، مردم را در عزای امام حسین‌(ع) بگریانند‍! که باید گفت اگر حقیقت امر، همین احتمال باشد باید گفت بدا به حال غزالی! البته ما این احتمالات را ثبوتا مطرح کردیم و این امر این حقیقت را می‌رساند که القا شبهه جزء مسایلی است که به درخواست ابلیس در دوران‌های مختلف وجود داشته و دارد و مویدی است بر این واقعیت. نظریه دیگر متعلق به ملای روم است و طرفداران زیادی هم دارد. که البته برخی از این طرفداران هم خیلی خودشان را مبارز و انقلابی می‌دانند واین نظریه‌ای است آمیخته از عرفان و مبارزه که می‌گویند چرا بر حسین بن علی (ع) گریه کنید؟ بر خودتان گریه کنید! حسین بن علی که نیاز به گریه ما ندارد! بر وضعیت فلاکت‌بار خودتان گریه کنید! البته این حرف درستی است، ملت‌هایی که هویت و فرهنگ خود را از دست داده و در اسارت دشمن هستند جا دارد بر خودشان گریه کنند ولی گریه بر خود، منافاتی با گریه بر حسین بن علی (ع) ندارد. ما می‌گوییم بر حسین (ع) گریه کنند تا بر خودشان هم گریه کنند و موجبات تامل و حرکت و رهایی از این وضعیت بر ایشان مهیا شود. ما همه اینها را شبهه می‌دانیم که مصادیق همان حرف و خواسته ابلیس است که القاء شبهه را از همه ایادی‌اش خواستار شد. ما باید نسبت به همه این مسایل دقت کنیم و به دام این شبهات فریبنده و پرزرق و برق و لغزنده نیافتیم. لذا باید عزای حسین (ع) در همین قالب‌های پرچم و خیمه و فریاد و گریه و شیون و... پررنگ‌تر شود و در آن سستی ایجاد نشود. عده‌ای هم امروز از این شبهه‌ها غافلند و به دام مقابله با عواطف پاک مردم، آنهم با شیوه‌های نادرست و غیرمنطقی و تقابل‌جویانه می‌افتند که باید از آن حذر کنند. با عواطف مردم بازی نکنیم نیروی انتظامی موظف است در عین حال که به رسالت خود عمل می‌کند، بایستی شئونات عزاداری حسینی و عزاداران سیدالشهدا (ع) را هم مراعات نماید و با ملاطفت و مدارا و بدون خشونت و هر گونه اسائه ادبی نسبت به نشانه‌ها و پرچم‌ها و تصاویر هیئات عزاداری عمل کند. نباید با عواطف مردم بازی کرد و همه باید به هوش باشند. اما از شبهه‌ها که عبور کنیم باید به آسیب‌ها بپردازیم من هم مثل شما با این تعبیر موافق نیستم که عزاداری‌‌ها را به مدرن و سنتی تقسیم‌بندی کنیم بکله باید بگوییم اصیل و غیر اصیل. عزاداری‌ها بنابر زمان و مکان و قومیت و رسوم و آئین‌ها ممکن است تفاوت‌هایی داشته باشد که منطبق بر اقتضائات و فراخور آن فضای خاص، شکل بگیرد که طبیعی هم هست. ساز و کار عزاداری ممکن است مختلف باشد ولی باید اصیل و در راستای اهداف اباعبدالله (ع) باشد و این بحث در فقه هم مطرح شده و روشن است. مثلاً نیاحت و غنا که امر لهو و مفسده‌انگیز و فاقد قصد عقلایی است در موضوع نوحه‌سرایی حسینی، تخصصاً خارج است چون غنایی را که حرام می‌دانیم یعنی لهو و لعب و به دور از غرض عقلایی و در حالی که نوحه‌سرایی ابا عبدالله (ع) عین عبادت است و اساساً داخل در آن عنوان نیست که بخواهد خارج شود. ما برای شعر و مداحی ارزش قائلیم و معتقدیم منبر و مداحی مکمل همند و جایگاهشان در کنار هم است و هر دو به یک مقصد و منظورند و در مقابل هم قرار ندارند. منتها شعری که در مداحی مورد استفاده قرار می‌گیرد باید در راستای اهداف و آرمان‌های امام حسین (ع) و در محدوده همان فلسفه عزاداری باشد. پس خلاصه بحث این شد که اولاً مباحث مربوط به عزاداری حسینی به دو بخش شبهه‌ها و آسیب‌ها تقسیم‌بندی می‌شود. ثانیاً شبهه‌ها بر آسیب‌ها مقدمند و باید به آنها بیشتر و دقیق‌تر و با اولویت پرداخت ثالثاً شبهه‌ها مربوط به دشمنان و آسیب‌ها در محدوده دوستان اباعبدالله (ع) قابل طرح و توجه‌اند. وقتی آسیب‌ها از ناحیه دوستان دیده شد باید مدیریت شود. مدیریت هم با تقابل و طرح و انکار و دشمنی صورت نمی‌گیرد، بلکه از موضوع دوستی و عطوفت و محبت صورت می‌پذیرد. در همین بحث شعر، باید بزرگان شعر و امثال محتشم کاشانی و دعبل خزاعی و دیگران را به مداحان معرفی کنیم و از آنها بخواهیم برای مداحی به اشعار غنی رجوع کنند و اگر شعر هم تولید می‌کنند باید هماهنگ با روح عاشورا و اهداف و آرمان‌‌های امام حسین (ع) باشد. مقیاس شعر درست هم،‌نه سنتی و نو بودن، بلکه این است است که شنونده با شنیدن شعر، خود را در حسینیه می‌بیند یا در باشگاه ورزشی یا مجلس لهو لعب؟! *به نظر شما خطبا و وعاظ، برای نوآوری و ایجاد جذابیت بیشتر برای مخاطبانشان چه تدابیری باید بیاندیشند؟ نوآوری خطبا، در برداشت‌های نو است؛ چرا که متن و تاریخ همان است که بوده و هنر عالم این است که به این برداشت‌های نو نائل آید. یکی از آسیب‌ها هم این است که کرسی مقدس منبر، وقتی توسط اهلش به دست گرفته نشد، نااهلان آن را به دست می‌گیرند! متاسفانه به راحتی این کرسی مقدس و عزیز و با عظمت رها شده و به دست دیگران افتاده. *پس دلیل اصلی را در این حوزه، غفلت بزرگان می‌دانید؟ قطعاً غفلت بزرگان است و جای بحث نیست. ما متاسفانه ادبیاتی در بینمان رایج شده که کسی که عالم است منبر نمی‌رود و کسی که منبر می‌رود عالم نیست! در حالی که برجسته‌ترین عالمان ما از تواناترین منبری‌ها بوده‌اند و من همین جا باید بگویم فقه و فقاهتی که منبر را دون شأن خودش می‌داند معلوم می‌‌شود که نه فقه را فهمیده و نه منبر را! منبر یک جایگاه رفیع و بلندی است که هر کسی نمی‌تواند در آن جایگاه قرار بگیرد. این ضروت، ایجاب می‌کند که منبر را اهلش دوباره به دست بگیرند و از نااهلان بازستانند. عالم به زمان، باید برداشت‌های نوی را از قرآن و حدیث و بر مبنای حوادث روز فهم کند و بیان نماید تا این درایت بتواند روایت را با بیانی ارزشمند و مفید به مخاطب عرضه نماید. *نظر شما در خصوص شیوه‌ رفتاری مداحان در جامعه به ویژه نگاه به مداحی به عنوان شغل چیست؟ اولاً باید عرض کنم این مسئله اختصاص به مداحان ندارد و آقایان منبری هم چه بسا همین جور در بینشان باشد. ثانیاً این مطلبی نیست که از نگاه دین به دوره مانده باشد مداحی یا منبری یعنی اقامه مجلس عزاداری امام حسین (ع) پس یک عبادت است عبادت هم نسخ و هویتش عنصر مادی کردن را برنمی‌تابد. بله! با این حقیقت آسمانی و عبادی نباید معامله کاسبی شود، چرا که مداحی و منبری، کسب و شغل نیست بلکه شأن است. پس قرار داد بستن، چانه‌زنی و از قبل پول به حساب ریختن، هیچکدام با شأنیت مجالس عزای حسینی سازگار نیست. اما دراین میان اگر کار برای خدا باشد و مردم هم برای خدا و بنابر شرایط و مقتضیاتشان کمک کنند و مبلغی بپردازند، ایرادی ندارد. البته جزء آسیب‌هاست. و باید مدیریتش کرد آن هم در فضایی کاملاً محبت‌آمیز، صمیمانه و خیرخواهانه و با ادبیاتی کاملاً مودبانه و من معتقدم اگر این گونه باشد تاثیرگذار خواهد بود.




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 1:38 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

  جزئیات جدید از تربتی که روز عاشورا خون گریست  

 

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، همچنان گفته ها و نقل های عمومی و رسانه ای درباره سرخ شدن تربت پاک حسینی در صبح عاشورا ادامه دارد.

علاء أحمد ضیاء الدین مسؤول موزه آستان مقدس حسینی در این باره گفت: ما این تربت را در یک شیشه مخصوص و در مکان معینی در موزه قرار داده بودیم. به این صورت که شش نمونه مختلف از این تربت را که منسوب به قبر مطهر امام حسین علیه السلام بود و از اشخاص و معتمدین کربلا به دست ما رسیده بود با هم مخلوط کرده و در شیشه ای قرار دادیم. و به تازگی نیز یک نمونه از تربت را که گفته می­شد اصلی است به این شش نمونه اضافه کردیم و این اولین مُحرمی بود که بر مجموع این نمونه ها می­گذشت که ناگاه متوجه سرخ شدن این تربت پس از ساعت 9 صبح روز عاشورا شدیم. به این صورت که یکی از کارکنان موزه متوجه این امر شده و با من تماس گرفت و من فورا خودم را به موزه رساندم و با صحنه عجیبی روبرو شدم و تا کنون نیز برای ما معلوم نیست که آیا یکی از این نمونه ها سرخ شده و باقی نمونه ها را نیز سرخ کرده؟ یا اینکه همه نمونه ها اصلی بوده؟

وی افزود: شبکه "کربلا" فورا اقدام به تصویربرداری از این واقعه کرد و دوربین های این شبکه به مدت 48 ساعت ناظر افزایش سرخی این تربت بودند که رفته رفته سرخ تر می­شد و هم اکنون نیز نوار ضبط شده این ساعات نزد ما موجود است.

 

* سرخی تربت تا 13 محرم ادامه داشت

ضیاء الدین در پاسخ به این سؤال که سرخی تربت تا چه زمانی ادامه داشته گفت: تا روز 13 محرم 1434 این سرخی همچنان ادامه داشته است.

وی افزود: به خاطر کمی جا و محافظت از این تربت نفیس، به همراه اشیاء نفیس دیگر همچون قرآن مکتوب به خط امام علی علیه السلام و موی پیامبر(ص) و اشیاء نفیس دیگر در خزانه ای ویژه در حرم حسینی نگهداری می­شود و این تربت از اموال شخصی این موزه محسوب می­شود.

 




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 1:28 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

  نهضت سرخ حسینی؛ الگوی دانشجوی بصیر و سیاسی 


  سردمداران استکبار جهانی و در رأس آن آمریکای جنایتکار، حقیقتا گمان نمی‌کردند که 16 آذر 32، نقطه آغازین جنبشی شود که از قلب آن چمران‌ها، علم‌الهدی‌ها ، باکری‌ها، احمدی روشن ها و ... به پا خاسته و همینه پوشالی ابرقدرت ها را در هم بشکنند.  

 

 

امروز (16 آذر) در تاریخ پرفراز و نشیب این مرز و بوم، روز بسیار مهمی است؛ روزی که سنگ فرش‌ دانشکده فنی دانشگاه تهران به خون سه شهیدی رنگین شد که به جهت کسوتشان، آن را "روز دانشجو" نام نهادند و از آن روز تاکنون ، شانزدهم آذرماه همچون 13 آبان، به نماد استکبارستیزی ملت ایران به ویژه دانشجویان آگاه و بصیر آن شهره شده است.

دو، سه سالی است که چنین ایام خاطره انگیزی با ماه محرم حسینی تقارن یافته و بدین سان، روز دانشجو ، بیش از پیش رنگ و بوی قیام سرخ سید و سالار شهیدان را پیدا کرده است.

همان‌گونه که حسین بن علی (ع) در راه دفاع از حقیقت و احیای ارزش های الهی، خون مقدس خود را فدا کرد و زیر بار ذلت نرفت، دانشجویان نیز در این روز با تاسی از سیره سیدالشهدا(ع) و به یاد سه یار دبستانی خود، با سردادن شعار "هیهات مناالذله" ، شعور خود را با فرهنگ حسینی گره زده و بر زر و زور و تزویر یزید و یزیدیان مستکبر می خروشند.

سردمداران استکبار جهانی و در رأس آن آمریکای جنایتکار، حقیقتا گمان نمی‌کردند که 16 آذر 32، نقطه آغازین جنبشی شود که از قلب آن چمران‌ها، علم‌الهدی‌ها ، باکری‌ها، احمدی روشن ها و ... به پا خاسته و همینه پوشالی ابرقدرت ها را در هم بشکنند.

جنبش دانشجویی به یقین، بر سه مولفه استکبارستیزی ، استعمار ستیزی و استبدادستیزی استوار بوده و البته چنین ماهیتی که بی شک الهام گرفته از پیام محرم حسینی است، باید همواره در سیر حرکتی این جنبش مشهود باشد.

نکته حایز اهمیت در این میان ، آن است که در این ایام، برخی جریانات به ظاهر دوستدار دانشجو و دانشگاه که تجربه تاریخی ثابت کرده همواره دغدغه خود و خط دهندگان اصلی شان را دنبال کرده اند می کوشند تا در محیط های دانشجویی، نفوذ کرده و به القای شبهات و نشر اکاذیب در بین دانشگاهیان علیه نظام مقدس و مظلوم اسلامی بپردازند.

یکی از این دروغ های ناجوانمردانه، مخالفت نظام با دانشجوی سیاسی است و حال آن که مقام معظم رهبری به عنوان دیده بان همیشه بیدار انقلاب، همواره بر لزوم سیاسی بودن دانشگاه ها و بصیرت سیاسی دانشجویان تاکید داشته اند. صد البته معنای سیاسی بودن، مغایر با جنجال آفرینی هایی است که خواست دشمن و بدخواهان این آب و خاک است و جز تامین خواسته جریانات فرصت طلب ، عایدی دیگری ندارد.

رهبر معظم انقلاب در همین باره، رهنمود روشنگرانه ای دارند، ایشان می فرمایند: « بنده یک وقت عرض کردم دانشگاه‌ها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبهه‌بندی‌های دنیا را بشناسند تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله می‌کند. این برای شما لازم است. اگر شما تلاش سیاسی، کار سیاسی، مطالعه سیاسی و مباحثه سیاسی نداشته باشید، این توانایی را پیدا نمی‌کنید. البته توجه داشته باشید که دشمن از همین امر استفاده نکند. دشمن با کمال هوشیاری ایستاده است. امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام فرمود "و من نام لم ینم عنه "؛ مراقب باشید که اگر شما غفلت می‌کنید دشمن از شما غفلت نمی‌کند. دشمن با کمال هوشیاری مراقب است.»

اتفاقا حضرت امام خمینی(ره) نیز همین دیدگاه را داشتند، تا آن جا که تصریح می کنند: «جوانان عزیز دانشگاهی، هرچه بیشتر درکسب علوم و فنون دراعتلای کشور معظم خود کوشش و از نفوذ عناصر منحرف و وابسته به چپ و راست قاطعانه جلوگیری کنند و نگذارند محیط مقدس دانشگاه آلوده به اغراض منحرفان و وابستگان به اجانب شود».

به راستی اینک که گرگ منشان و روبه صفتان عالمدر برابر نظام اسلامی و ملت عاشورایی ایران در همه جبهه ها، قدرتمند ترین صف آرایی خود را به منصه ظهور رسانده اند، دانشجویان حق باور و حق طلب در کنار حوزویان بیدار و آگاهی بخش بیش از همه اقشار می توانند و باید ندای مظلومیت و حقانیت نظام مقدس اسلامی را فریاد زده و به عنوان افسران جنگ نرم، از میراث امام و شهدا پاسداری کنند.

 




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 1:24 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

  اعتراض به عزاداری امام حسین(ع) هدف قراردادن قرآن و همه انبیاست 


  حضرت آیت الله صافی گلپایگانی‌ به شبهاتی پیرامون فلسفه عزاداری برای حضرت سیّد الشهداء (علیه ‌السّلام) پاسخ دادند. 

 

 

به گزارش خبرگزاری حوزه، این مرجع تقلید در پاسخ به نامه ای پیرامون فلسفه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، تاکید کردند: اگر عزاداری‌ها برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام نبود، همه چیز مُرده بود؛ این‌ها رمز حیات، حفظ سابقه، حفظ هویّت و میراث بزرگ فرهنگی است    .

ایشان با اشاره به این که امام حسین علیه‌السلام به عزاداری ما نیازمند نیست بلکه ما به او نیازمندیم، یادآور شدند: ما به معرفت راه حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و احیای مکتب آن حضرت و حرکت در این مسیر نیاز داریم    .

معظم له هدف قرار دادن عزاداری‌ها و مراسم عاشورا را هدف قراردادن قرآن و عترت و همه انبیا و خوبی‌هاست دانسته و تصریح کردند: امام حسین(ع) شهید دیروز نبود و شهید همیشه جاودان است که به همه بشریت راه خوب‌زندگی‌کردن را آموختند    .

متن نامه و پاسخ های حضرت آیت الله صافی گلپایگانی بدین شرح است    :

بسمه تعالی

محضر مبارک آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدّظله

با سلام و تحیّت؛

چند وقتی است که نکاتی پیرامون فایده عزاداری برای امام حسین، ذهنم را مشغول کرده است که خواهش می‌کنم به آنها پاسخ دهید تا ابهامات بنده برطرف شود    :

الف) عزاداری‌ و روزهایی از سال را سیاه‌پوشیدن و غمگین‌بودن آن هم به خاطر این‌که یک انسان خبیث در 1400سال پیش، انسان خوبی را کشته و دیگر موضوع تمام شده است چه فایده‌ای دارد؟ امثال این واقعه بارها در تاریخ اتفاق افتاده است. آیا این همه اوقات خود را صرف عزاداری‌کردن‌ بی‌خردانه نیست؟ آیا حرف اهل سنّت که می‌گویند: «شیعیان مرده‌پرست هستند» درست نیست؟ آیا با سر و سینه‌زدن و راه‌اندازی دسته و هیئت، امام حسین زنده می‌شود؟

ب) هم‌چنین در جایی خواندم وقتی یک شخص غربی، در عزاداری شیعیان برای امام حسین، شرکت کرد از یکی از شیعیان پرسیده بود: «چه کسی این امام را کشته است؛ مسیحیان یا یهودیان؟» که وقتی با جواب منفی روبرو و متوجه شده بود که توسّط مسلمانان در 1400 سال قبل کشته شده است، متعجّبانه گفته بود: «خودتان طرف را کشته‌اید، بعد خودتان دارید برایش عزاداری می‌کنید؟ این کارهای شما و صدمه‌زدن به خودتان و کار و زندگی را رهاکردن بعد از 1400 سال چه فایده‌ای برای او دارد؟ و به چه درد شما می‌خورد؟» بفرمایید واقعاً فایده‌ی این همه عزاداری و کار را رهاکردن، برای ما و برای امام حسین چیست؟

پاسخ حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

علیکم السلام و رحمة الله

ج الف: ما اگر به این حادثه از چشم مقاصد و معانی بلند آن و مراتب عالی و مقامات ملکوتی انبیاء و اولیاء و درجات قُرب آنها به خداوند متعال نگاه کنیم و سخن بگوییم، باید مخاطبان آن مطالب کسانی باشند که یا ملائکه ملأ اعلی باشند و یا اگر ابناء بشرند هم‌ردیف و هم‌طراز آنها باشند، حضرت امام حسین علیه‌السلام را در عالی‌ترین مرتبه‌ی امامت که مثل حضرت ابراهیم خلیل علیه‌السلام پس از طیّ آن مقامات و درجات عالیه به آن نائل گردید بشناسیم و امام را در همان جایگاهی معرّفی کنیم که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله او را به آن معرّفی نمود و خود با همین پایگاه بی‌مانند عاشورایی، اوج عظمت وجود خود را به جهانیان نشان داد و موقفی را اتّخاذ فرمود که صعود و پرواز به آن جز با بال‌های روح‌الأمینی و برتر میسر نیست    .

شما می‌گویی: یک انسان خبیثی یک انسان خوبی را کشته، و سنّی مذهب‌ها را به نداشتن معرفت به عظمت خاندان پیغمبر صلی‌الله علیه و آله تا این حد متّهم می‌کنی! این‌که انسان خبیث، انسان خوب را می‌کُشد امری عادی است و بوده است    .

در این حادثه، جایگاه شمر و ابن زیاد، سنان بن انس و یزید که حسین بن علی سبط پیغمبر و سیّد جوانان اهل بهشت را می‌کشند عنوان خبیث بر آنها به قدری کم معنی است که اگر خباثت همه خبیث‌ها را به یک نفر بدهند باز هم برای او کم است و عنوان انسان خوب بر حسین علیه‌السلام - کسی که جامع همه خوبی‌ها و کمالات انسانی و انسان اشرف و اجلّ و اکرم و اعز و اولی به خدا و پیغمبر است- عنوانی عادی و بسیار کم‌بها است    .

شیعه، مرده‌پرست نیست. شیعه، زنده و زنده‌پرور است، چنان‌که تجلیل قرآن از انبیا، از ابراهیم و موسی و عیسی و صفا و مروه و حجر و مقام و بیت مرده‌پرستی نیست  .

شیعه در تجلیل از حسین علیه‌السلام، از قرآن کریم و وحی الهی الهام گرفته و به هدایت‌ آن عمل می‌کند که آنها (مردگان) را بستایید و به هدایت آنها هدایت یابید؛ أُولئِکَ الَّذینَ هَدَى اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ. (سوره انعام، آیه190)

این موضوع تمام نمی‌شود، چنان‌که اسم ابراهیم و ملّت ابراهیم و مقام ابراهیم و اسم موسی و عیسی و روزها و یاد مواقف و مقامات آنها تمام نمی‌شود.

این برنامه‌ها، این سینه‌زدن‌ها و عزاداری‌ها اعلام وجود و نفی شرک، نفی استکبار، نفی استحقار و استضعاف است. این برنامه‌ها مثل اذان است، مثل أشهد أن لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله است. مرده‌پرستی نیست. شما می‌گویید چی زنده می‌شود؟ این‌ها اگر نبود، همه چیز مُرده بود. این‌ها رمز حیات است، حفظ سابقه است، حفظ هویّت است و میراث بزرگ فرهنگی است.

 

(ب): این منطق و گفتاری که نقل کرده‌اید، از بی‌سوادی سازنده‌ی ساختگی این گفت و شنودها حکایت دارد و به قدری سطح این سخنان پایین و پایین است که انسان نمی‌داند چه بگوید! بسیار جاهلانه و عوامانه است.

امام نه در نبرد با مسیحیان و نه یهودیان و نه اهل مذاهب دیگر کشته شد. امام، آن وجود مجسّم حق‌خواهی و حق‌پرستی و ستم‌ستیزی و عدالت‌خواهی در نبرد بین حق و باطل و عدالت و ظلم و علم و جهل کشته شد.

او در میدان «إنّی لا أرى الموتَ إلّا سعادةً والحیاةَ مع الظالمین إلّا بَرَماً» و در راه نجات مستضعفان و احیاء دین کشته شد.

با تأسف فراوان تمام آن واقعه‌ی بزرگ و تاریخی و آن همه افتخارات و مواقف بزرگ که ایستادن و ایستادگی بر هر یک آنها کار نامدارترین رجال تاریخ است را در این خلاصه می‌کنید که مرد خبیثی، مرد خوبی را کشته است و به واقعه‌ای که امثال و نظائر آن همیشه و همواره اتفاق می‌افتد تشبیه می‌کنید؛ نه سوابق این حادثه را می‌گویید و نه آن مرد خبیث را می‌شناسانید و نه آن مرد خوب را تعریف می‌کنید؛ نه از حَسَب و نَسَبَش، نه از اخلاق و رفتار و سیره‌اش و نه از مسئولیت‌های بزرگی که مثل او بر عهده دارد می‌گویید!

چنان وانمود می‌کنید که شخصی عادی، زیدی را کشته و دعوایی شخصی بوده و طرفین دعوا به جان هم افتادند و این هزار و چهارصد سال پیش که نه، اگر دیروز و همین امروز چنین شخصی عادی کشته شود، عزاداری و این همه برنامه‌های وسیع و مجالس سخنرانی و ... برایش بیجا است.

نقل‌کننده‌ی این سؤال و جواب، اگر مغرض نیست، علل حادثه، رجال حادثه، سوابق یزید و بنی‌امیّه و دشمنی آنها با اسلام و جنایات بزرگ آنها را برای آن فرد غربی می‌گفت تا تصدیق کند که این حادثه که یک‌هزار و چهارصد سال پیش اتفاق افتاده، اگر چهارصد هزار قرن پیش هم اتفاق افتاده بود باید آن را بازگو کرد و به همه نسل‌ها رسانید.

این، مکتب است، مدرسه است، هویّت عالی و متعالی بشر است. تکریم انسان‌های والا و حق‌پرست است.

پهلوان این قیام و اقدام، فرد عادی نیست. آسمان، زمین، کهکشان‌ها و عرش و کرسی است. امام حسین علیه‌السلام است. او بود و خودش بود و تاریخ برای او همتا و هم‌طراز نشان نمی‌دهد.

یک آدم خوب همیشه هست و افرادش در کوچه و بازار بسیار و بی‌شمارند امّا کسی از آنها امام حسین علیه‌السلام نیست.

او فرد یگانه بشر است. باید فراموش نشود، باید درسش و مکتبش همیشه مطرح باشد. امام حسین علیه‌السلام به عزاداری ما نیازمند نیست بلکه ما به او نیازمندیم.

ما به معرفت راه او و رفتن در راه و احیاء مکتب او نیاز داریم. می‌خواهیم باشیم، می‌خواهیم با شرافت زندگی کنیم، می‌خواهیم ذلیل نباشم و در مقابل طواغیت و گردنکشان و متکبران سر خضوع و ذلّت فرود نیاوریم.

این عزاداری‌ها همه‌اش فائده است. همه‌اش انسان‌ساز است. عزاداری‌ها و مراسم عاشورا را هدف اعتراض قرار دادن، هدف قراردادن قرآن و عترت و همه انبیا و همه خوبی‌هاست.

مسأله، عظیم‌تر از این حرف‌هایی است که می‌گوییم. امام حسین علیه‌السلام شهید فضیلت و حقیقت در طول تاریخ است. او شهید دیروز نبود؛ او شهید همیشه جاودان است که به همه بشریت راه خوب‌زندگی‌کردن را آموخت. او الگو و اسوه برای همه آزادی‌خواهان جهان است. بلی، ‌حسین علیه‌السلام امام و رهبر همه آزادمردان در طول تاریخ است.

این است که حسین علیه‌السلام همیشه زنده است و مردمی که با حسین علیه‌السلام باشند، همیشه زنده و سرافراز و سربلند هستند. سلام الله علیک یا مولای یا ابا عبدالله روحی و ارواح العالمین لک الفداء.